وب گیتاریست
- وب جاویکی از دلایلی که فیزیکدانان را از قبول سفر در زمان باز میدارد، مسئله وجود پارادوکسهای زمان است. برای مثال، شما اگر به گذشته سفر کنید و پدر و مادر خود را قبل از تولد خودتان به قتل برسانید، در این صورت تولد شما دیگر غیر ممکن خواهد بود. بنابراین هرگز نمیتوانید به گذشته سفر کنید تا پدر و مادر خود را به قتل برسانید. این مسئله از این جهت اهمیت دارد که علم بر اساس ایدههایی که منطقا با هم سازگار باشند، شکل میگیرد. وجود یک پارادوکس زمان موثق، کافی است تا بتوان سفر در زمان را به کلی رد کند. در زیر پارادوکس های زمان را با هم مرور می کنیم.پارادوکس پدربزرگ:در این پارادوکس گذشته را به گونهای تغییر میدهیم که اکنون را غیر ممکن میکند. به عنوان مثال با بازگشت به گذشته بسیار دور، در زمان دایناسورها، تصادفا پای خود را بر روی یک پستاندار خزدار کوچک که نیای اصلی انسان است، میگذارید. با از بین بردن اجداد خود، مسلما دیگر وجود نخواهید داشت.پارادوکس اطلاعات:در این پارادوکس، انتقال اطلاعات از آینده به گذشته، عدم وجود منشاء مشخصی برای اطلاعات را نتیجه میدهد. به عنوان مثال، فرض کنید که دانشمندی یک ماشین زمان بسازد و سپس به گذشته رفته تا اسرار سفر در زمان را به خودش در زمان جوانی منتقل کند تا خیلی زودتر به این کشف برسد. به این ترتیب معمای سفر در زمان منشاء و آغازی نخواهد داشت، زیرا ماشین زمانی که دانشمند جوان خواهد داشت، به وسیله خودش ساخته نشده و بلکه به وسیله خود پیرترش به او داده شده است.پارادوکس بیلکر:در این پارادوکس فرد میداند که آینده چگونه خواهد بود و کاری میکند که آینده را غیر ممکن سازد. به عنوان مثال ماشین زمانی میسازید که شما را به آینده ببرد و میبینید که تقدیر شما بر این بوده است که با زنی با نام جین ازدواج کنید و این ازدواج کاملا ناموفق بوده است، با این وجود عمداً تصمیم میگیرید که در عوض با هلن ازدواج کنید و به این ترتیب آینده خود را غیر ممکن میکنید.پارادوکس جنسی:در این پارادوکس شما پدر خود میشوید که از نظر بیولوژیکی پدیدهای غیر ممکن است. در داستانی که به وسیله فیلسوف بریتانیایی، جاناتان هریسون نوشته است، قهرمان داستان نه تنها پدر خود میشود، بلکه خود را میخورد. آیزاک آسیموف در کتاب انتهای ابدیتف نیرویی به نام پلیس زمان را به تصویر میکشد که مسئول جلوگیری از وقوع این پارادوکسها است. مجموعه فیلمهای ترمیناتور، به پاراداوکس اطلاعات مربوط میشود. دانشمندان ریزتراشهای را مورد مطالعه قرار میدهند که روباتی از آینده به اکنون آورده است و توسط آن نسلی از روباتها را میسازند که هوشمندند و بر جهان مسلط میشوند. به بیان دیگر، این ابر روباتها هرگز به وسیله یک مخترع طراحی نشدهاند بلکه به سادگی از قطعه بهجا مانده از یک روبات آینده حاصل آمدهاند. در فیلم فوقالعاده بازگشت به آینده، مایکل جی فاکس برای جلوگیری از وقوع پارادوکس پدربزرگ مبارزه میکند. او در سفر به گذشته، با مادر خود در سن نوجوانی برخورد میکند. مادر این شخص هنوز ازدواج نکرده بود. او فورا عاشق پسرش میشود. اما پسر میداند که اگر مادر او به پیشنهاد پدر آینده خود جواب منفی بدهد، وجود فاکس به خطر خواهد افتاد.تصویری از فیلم بازگشت به آینده: دکتر براون پای تخته سیاه می رود و خطی افقی می کشد که نمایانگر خط زمان برای جهان ماست. سپس خط دومی می کشد که از اولی منشعب می شود، و نمایانگر جهان موازی است که وقتی گذشته را عوض کنیم سر بر می آورد. بدین ترتیب، هرگاه در رودخانه ی زمان سری به گذشته بزنیم، این رودخانه به دو شاخه تقسیم می شود، و یک خط زمان تبدیل به دو خط زمان می شود، یا آنچه که به چند جهانی معروف است ختم می شود.درست است که فیلمنامه نویسان، به منظور ساختن فیلمهای تأثیرگذار هالیوودی، عمداً قوانین فیزیک را زیر پا میگذارند، اما در مجامع فیزیکی این پارادوکسها بسیار جدی گرفته میشود. هر گونه راه حلی که برای این پارادوکسها ارائه میشود، باید با نظریه کوانتوم و نسبیت سازگار باشد. بگذارید برای سازگاری با نسبیت مثالی بزنیم: رودخانه زمان نمیتواند مسدود شود. یعنی شما نمیتوانید بر روی رودخانه زمان سد بزنید. زمان در نسبیت عام، به صورت یک سطح پیوسته و هموار توصیف میشود و نمیتوان آن را پاره کرد. ممکن است توپولوژی خود را تغییر دهد، ولی نمیتواند متوقف شود. یعنی، اگر قبل از تولد، پدر و مادر خود را به قتل برسانید، نتیجه آن تنها این نیست که شما از صحنه روزگار ناپدید میشوید، بلکه این مسئله قوانین فیزیک را نقض خواهد کرد.در حال حاضر فیزیکدانان، دو راه حل ممکن برای پارادوکسهای زمان گرد آمدهاند. نخست، کیهانشناس روسی، ایگور نوویکوف، معتقد است که ما مجبوریم به گونهای عمل کنیم که هیچ پارادوکسی رخ ندهد. دیدگاه او مکتب قائمیت به ذات، نامیده میشود. او عقیده دارد که اگر رودخانه زمان به آرامی چرخیده و گردابی بسازد، دستی نامرئی، به هر ترتیبی، مداخله کرده و در صورتیکه بخواهیم با سفر به گذشته، منجر به ایجاد یکی از پارادوکسها شویم، جلوی ما را میگیرد. اما از طرفی دیدگاه نوویکوف، تناقضاتی را با مسئله اختیار میکند. نوویکوف معتقد است که قانون ناشناختهای در فیزیک وجود دارد که جلوی هر عملی را آینده را تغییر دهد، میگیرد. او نوشته است ما نمیتوانیم مسافری را به باغ بهشت بفرستیم، تا حوا را از چیدن سیب یا خوردن گندم منصرف کند.این نیروی مرموز که ما را از تغییر گذشته و در نتیجه ایجاد پارادوکس، باز میدارد چیست؟ نوویکوف مینویسد: وجود چنین جبری بر اختیار ما، غیر طبیعی و مرموز است. با این حال، نمیتوان وجود این دو را به موازات هم منتفی دانست. او همچنین مینویسد: به عنوان مثال، شاید من بخواهم بدون کمک هیچ ابزاری روی سقف راه بروم، قانون گرانش مرا از انجام این کار باز میدارد. اگر سعی کنم، پائین میافتم، بنابراین اختیار من محدود میشود. از طرفی دیگر، زمانی که اجسام بیجان بدون هیچ اختیاری به گذشته منتقل شوند، امکان وقوع پارادوکسهای زمان باز وجود دارد. فرض کنید که مسلسل را به سال ۳۳۰ قبل از میلاد، درست قبل از جنگ تاریخی بین اسکندر و داریوش سوم، بفرستید و دستور استفاده از آن را هم ضمیمه کنید. در آن صورت به احتمال زیاد تمام تاریخ اروپا بعد از آن زمان تغییر میکرد و ممکن بود اکنون به جای زبان اروپایی، به زبان فارسی صحبت میکردند.درحقیقت حتی کوچکترین اختلال در گذشته میتواند پارادوکسهای غیرمنتظرهای را در زمان حال پدید آورد. به عنوان مثال، در نظریه آشوب از اثر پروانهای استفاده میشود. در اوقات بحرانی شکلگیری آب و هوای زمین، حتی لرزش بالهای یک پروانه اعوجاجاتی را ایجاد میکند که میتواند تعادل بین نیروها را بر هم زند و طوفانهای قدرتمندی ایجاد میکند. حتی کوچکترین اجسام بیجانی که به گذشته فرستاده میشوند، ناچار گذشته را به صورت غیر قابل پیشبینی تغییر میدهند و نتیجه آن، یک پارادوکس زمان است.روش دوم برای حل پارادوکسهای زمان این است که رودخانه زمان به آرامی دو شاخه شود و به این ترتیب دو دنیای مجزا را شکل دهد. به بیان دیگر، اگر قرار بود به گذشته سفر کنید و قبل از تولد خود پدر و مادرتان را هدف گلوله قرار دهید، احتمالا در جهان دیگری، افرادی که از نظر ژنتیکی درست شبیه پدر و مادر شما هستند را خواهید کشت. جهانی که در آن شما هرگز متولد نخواهید شد. اما پدر و مادر شما در جهان اصلی آسیبی نخواهند دید. این فرضیه دوم، نظریه جهانهای بیشمار نامیده میشود، این ایده که تمام جهانهای کوانتومی ممکن، احتمالاً وجود دارند، این امر واگرایی هاوکینگ را منتفی میکند زیرا در این حالت تابش مثل فضای مایسنر مکرراً وارد کرمچاله نمیشوند، بلکه فقط تنها یک بار از آن عبور میکند. هر بار که از داخل کرمچاله میگذرد، وارد جهان جدیدی میشود. و این پارادوکس شاید به عمیقترین پرسش در نظریه کوانتوم منجر شود: چگونه یک گربه میتواند در یک زمان، هم مرده و هم زنده باشد. برای پاسخ به این سوال، فیزیکدانان مجبور بودند به دو راه حل بیندیشند:۱) یا نوعی هوشیاری و خرد کیهانی وجود دارد که ناظر ماست.۲ ) یا بینهایت جهان کوانتومی وجود دارد.
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: پارادوکسهای زمانفیزیکدانانمتافیزیکعلوم غریبه
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: دیدگاه اسلام به متافیزیک اسلاممتافیزیکدیدگاه اسلام
پارمنیدس نخستین کسی ست که درباره متافیزیک بحث کرده است. این فیلسوف در قرن ششم قبل از میلاد مسیح می زیسته است. پارمنیدس را "پدر متافیزیک" می دانند اگرچه وی واژه متافیزیک را به کار نبرد و این واژه برای نخستین بار توسط آندرونیکوس دو رودس یک قرن قبل از میلاد مسیح به کار برده شد. پارمنیدس در اثرش با نام "درباره طبیعت" به شرح شهودی که درباره هستی برایش ییش آمده بود یرداخت و توضیح داد که در یک ارابه با استقبال فرشتگان به درهای عدالت رسید. فرشتگان درها را برایش باز کردند و او با ارابه در جاده ای روانه شد و فرشته ای برایش از سه راه سخن گفت:۱. راه نخست راه واقعیت هستی ست که مخصوص خداست و بشر به آن راه ندارد.۲. راه دوم راه حدسیات است که ظواهر را تشکیل می دهد و بشر در این راه گام می نهد.۳. راه سوم راه حدسیاتی ست که به واقعیت شباهت دارند.طبق نظر پارمنیدس، هستی یا وجود پایدار است و تغییر و دگرگونی بر آن راه ندارد. تشکیل و نابودی هم از مواردی ست که برای هستی غیر ممکن است چرا که هستی همیشه بوده، هست و خواهد بود و نمی تواند از عدم به وجود آمده باشد. در عین حال، برای هستی نمی توان نابودی قائل شد. هر آنچه که بشر می گوید، ظواهر را نشکیل می دهد و واقعیت جز این است.پارمنیدس "واحد سه گانه": هستی، فکر و سخن را مطرح کرد و معتقد بود که این سه با همند. به نظر او، حدسیات و حرفهای توخالی از عدم است و باید از آنها اجتناب کرد.پارمنیدس این جمله معروف را گفته که: "وجود دارد یا وجود ندارد". او هستی و عدم را با هم تعریف کرده است. هستی طبق نظر او ذهنی نیست چرا که او جهان را به شکل کروی در نظر گرفت. در تعریف پارمنیدس از هستی، "جدایی متافیزیکی" وجود ندارد. او صرفا دو سطح برای حرف و فکر در نظر گرفته و آنها را از هم جدا کرده است. او بین درجه واقعیت (یا فکر) یعنی دانش و حدسیات فرق قائل شده و این دو را از هم جدا کرده است.قبل از آن که به نظریات افلاطون بپردازم، لازم است دیدگاه پارمنیدس درباره هستی را نقد کنم.۱. پارمنیدس شناخت واقعیت را از انسان سلب کرده و تکلیف خود و دیگر فلاسفه را یک سره روشن کرده است! او این راه را که همان راه اول ییشنهادی فرشته به اوست از توان انسان خارج می دانست.۲. پارمنیدس جهان متافیزیکی را تقسیم بندی نکرد و دیدگاه او ساده ترین و ابتدایی ترین دیدگاه ممکن در این زمینه است. چرا که آنچه به عقل مربوط است از حسیات جداست و می توان آنها را جداگانه بررسی کرد. این موردی ست که وی به آن نپرداخته است.۳. پارمنیدس هستی را بدون تغییر و هرگونه تغییر در هستی را غیر واقعی می داند. او زمان را از هستی حذف می کند. حذف زمان یکی از اشکالات اساسی در متافیزیک پارمنیدس است.۴. در جمله معروفش: "وجود دارد یا وجود ندارد"، پارمنیدس دو گزاره "وجود دارد" و "وجود ندارد" را با هم آورده است. آوردن این دو گزاره با هم باعث شده که جمله پارمنیدس همواره درست باشد. چرا که یا چیزی وجود دارد یا وجود ندارد و مورد سومی نمی توان برایش قائل شد. در حالی که باید این دو گزاره را جدا از هم در نظر گرفت و وجود را از عدم جدا کرد. این مورد در فلسفه به گزاره سوفیسم معروف است.افلاطونافلاطون در کتابش با نام "جمهور" به بحث درباره متافیزیک یرداخته است. او همانند پارمنیدس، هستی را موضوع شایسته بررسی در فلسفه می دانست. افلاطون همانند پارمنیدس معتقد بود که هستی پایدار است و تغییر نمی کند. او در این موارد با یارمنیدس اختلاف نظر داشت:۱. واقعیت هستی را می توان با عقل (و نه با حسیات) درک کرد و شناخت باید به آنچه به عقل مربوط است و نیز به حسیات تقسیم شود.۲. هستی جهان ایده ها را تشکیل می دهد. ایده در نظر افلاطون همان فرم یا شکل مشترک اجسام است. ما از اجسامی که دارای فرمها و شکلهای مختلف هستند، ایده ای ذهنی داریم. به عنوان مثال، سگها به شکلها و اندازه های مختلف وجود دارند اما ایده ما از "سگ" یکی ست و آن شکلی ست که در بین سگها مشترک است و گونه سگها را تشکیل می دهد. ایده همان فرم، جوهر یا ذات، گونه و هستی ست.افلاطون دو نوع شناخت قائل بود و هر هریک از این دو را به دو بخش تقسیم کرد:۱. شناختی که در حد حدسیات باقی می ماند و جهان حسیات را شامل می شود.۱.۱. اجسام (که از طریق حسیات شناخته می شوند) ۱.۲. تصاویر ۲. شناختی که به دانش ختم می شود و جهان ذهنی را شامل می شود. ۲.۱. فرضیه های ریاضی ۲.۲. ایده ها از نظر افلاطون، فرضیه های ریاضی نخستین بخش از جهان هستی هستند که از طریق ذهن شناخته می شوند و ایده هایی که ما از اجسام داریم بخش دوم این جهان هستی را تشکیل می دهند.از نظر او، شناختی که به فرضیات خلاصه شود دانش واقعی را نمی سازد بلکه برای شکل گیری دانش به اصول برتری که به ایده ها مربوط است باید رجوع کرد. افلاطون برای جهان ایده ها اصلی در نظر می گیرد که همانا "اصل نیکی" ست. او این اصل را اصل نظم در هستی می داند. در عین حال، ایده نیکی که او مطرح می کند می تواند ورای مفهوم هستی مطرح شود. او اشاره ای به این که این ایده را چگونه باید دریافت کرد نمی کند. می توان این طور در نظر گرفت که ایده نیکی که افلاطون مطرح کرده، از طریق شهودی قابل درک و دریافت است.افلاطون دو مدل ارائه می کند که می توان آنها را "اصل استعلایی" نامید: ایده نیکی و کار یدید آورنده. از نظر او، یدید آورنده هنگام تشکیل جهان ایده های ابدی را به وجود آورد.افلاطون دو اصل را در متافیزیک خود در نظر گرفت: اصل واحد و اصل دوگانگی نامشخص (تعیین نشده). این دو اصل را ییروان فیثاغورث قبل از افلاطون در سلسله اعداد مطرح کرده بودند. از نظر افلاطون، اصل واحد همان فرم اجسام است درحالی که دوگانگی در آنها مربوط به ماده می باشد. اصل واحد به تعبیر دیگر، همان علت ایده هاست چرا که وحدت یا یگانگی وجه مشترک هر ایده است و طبق آن، هر جسم می تواند خودش باشد و همان گونه که هست شناخته شود.دوگانگی که دومین اصل در متافیزیک افلاطونی ست را می توان در تقسیم بندی جهان ذهنی از جهان حسی در نظر گرفت. این دو کاملا از هم جدا نیستند بلکه با همند. دوگانگی بر جهان حسیات حکمفرماست در حالی که وحدانیت خاص دنیای ذهنیات است و بر تنوع آن محاط است. اصل واحد مربوط به نظم است درحالی که اصل دوگانگی مربوط به بی نظمی ست. این دو اصل، در تضاد با هم ولی مکمل یکدیگرند.ایرادی که بر متافیزیک افلاطونی می توان گرفت این است که افلاطون ایده ها را جدا از اجسام و نه در خود آنها در نظر می گرفت. از نظر او جهان ایده ها جهانی جدا از ما و همان شکل های مشترک اجسام است. این دیدگاه، فلسفه افلاطون را از واقعیت گرایی دور کرد.
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: متافیزیک از دیدگاه پارمندیس و افلاطون متافیزیکعلوم غریبه
تصور کنید شما با کسی آشنا شدید و نمی دانید شخص چه گذشته ای داشته، آیا می توانید به او اعتماد کنید یا نه؟ آیا صحبت هایی که می کند راست است یا دروغ؟ برای اینکه خیالتان راحت شود باید بگویم شما نمی توانید دقیقاً این علائم را تشخیص دهید. حتی بهترین روانشناسان دنیا نیز نمی توانند فقط از دیدن و شنیدن صحبت های طرف 100% در مورد شخصیت و زندگی طرف مقابل قضاوت کند. اما چیزی به نام اعتماد به نفس وجود دارد که تشخیص آن آسانتر از موارد دیگر است.اعتماد به نفس می تواند مشخصات زیادی از صداقت، قدرت و شخصیت طرف مقابل را فاش کند.فردی که اعتماد به نفس بالایی دارد کمتر احتمال دارد دروغ بگوید. اما فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد تمایل بیشتری به دروغ گفتن، تقلب و خیانت دارد. اگر اعتماد به نفس شما بالا باشد مردم راحت تر به شما اعتماد و همکاری میکنند.اگر شما فروشنده هستید یکی از مهمترین و اصلی ترین خصوصیاتی که باید بدست آورید، اعتماد به نفس بالا است، تا از طریق صحبتتان به طرف مقابل القا کنید که از خودتان و محصولتان مطمئن هستید.اگر کارآفرین هستید یا می خواهید باشید بدون اعتماد به نفس دستیابی به ثروت غیر ممکن است… شما اگر اعتماد به نفس نداشته باشید چطور می خواهید دیگران را متقاعد کنید؟ افراد تیم تان را موظف به همکاری کنید؟ و اصلا بخواهید محصول خود را بفروشید؟اما تحقیقاتی انجام شده و نتیجه آن نشان میدهد افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند از بعضی کلمات به نسبت بیشتر از کلمات دیگر در صحبت هایشان استفاده می کنند و افراد با اعتماد به نفس بالا تقریبا از آنها استفاده نمی کنند…این کلمات درست همان نقطه ای است که میزان اعتماد به نفس طرف مقابل را فاش میکند.اگر از آنها استفاده میکنید باید هرچه سریع تر کلمات دیگری جایگزینشان کنید.-واژه هایی که افراد به اعتماد به نفس پایین بکار می برند :1- شاید : خیلی مراقب باشید، زمانی که به دیگران می گویید “شاید” کاری انجام دهید دقیقا مشخص می کند که از انجام آن کار به خود اطمینان ندارید. حتی اگر از انجام آن مطمئن نیستید کلمه “شاید” را بکار نبرید.2- نمی خواهم: اگر هر روز در حال پیش بینی آینده و اقداماتی که دوست ندارید و نمی خواهید انجام دهید دیگر خصوصیاتی است که افراد با اعتماد به نفس پایین دارند. شما از شرایط آینده اطلاعی ندارید و هنگامی که امروز به صورت قطعی در مورد آینده حرفی میزنید نشان از کمبود اعتماد به نفس و نداشتن اطلاعات کافی است.3- معمولا : کلمه ای که نشان میدهد شما تمام آنچه را که باید بدانید ، نمی دانید. اگر فروشنده بودید و کسی از شما پرسید کدام محصول فروش خوبی داشته و شما بگویید “مردم معمولا این محصول را استفاده میکنند” نه تنها از شما خرید نمی کنند بلکه احساس میکنند شما هنوز اطلاعات دقیق از فروش و محصولتان ندارید.4- مظنون : در مورد هرچیزی که صحبت میکنید هیچوقت نگویید “مظنون اصلی …” و یا “به … شک دارم.” شما نه کارآگاه هستید و نه علم غیب دارید و هر حدسی هم بزنید از روی احتمال است. پس سعی کنید اعتماد به نفس تان را بالا نگاه دارید و هرزمانی که واقعا اطمینان داشتید به صحبتتان و دلیل و مدرک را نیز داشتید از آن استفاده کنید.5-غیر ممکن : اگر کارآفرین هستید یا میخواهید باشید، در جمعی که کارآفرینان دیگری هستند شما این کلمه را به کار ببریند دیگر هیچکس اعتباری به صحبت هایتان نخواهد داد ! کارآفرین ها به شدت بر روی این کلمه حساس هستند و آنرا از لغت نامه خود حذف کرده اند زیرا میدانند غیر ممکن همان کاری است که هنوز کسی انجامش نداده.6- نگـــران : همه مان در زندگی مواردی داریم که نگران باشیم. حتی با اعتماد به نفس ترین افراد نیز نگران میشوند. اما هیچوقت در صحبت هایتان به نگرانی تان اشاره نکنید. زیرا نشان از کمبود اطمینان از توانایی هایتان است.7-گیج : اگر وضعیت فعلی شما را گیج کرده، اگر زمام امور را از دست دادید…صحبت کردن در مورد اینکه چقدر شما گیج و سردرگم هستید احتمال سردرگمی بیشتر را نیز افزایش میدهد. زمانی که به دیگران میگویید گیج شدید و یا سردرگم هستید (اندر خم زندگی…) به دیگران این حس را القا میکنید که از موضوع اطمینان ندارید و یا مبحثی را درک نمیکنید.8- نیــاز : همه مان نیاز هایی در زندگی داریم. اما اگر زیاد از این کلمه استفاده کنید “به خریدتون نیاز دارم” “به همکاری با شما نیاز دارم” “به پول نیاز دارم” و … شما را یک فرد نیازمند جلوه میدهد که همیشه در حال رفع نیاز خود از دیگران هستید، افراد که اعتماد به نفس پایینی دارند نیازهایشان را در حد ممکن خودشان برطرف میکنند. پس این کلمه را دیگر استفاده نکنید 9- مشکل : زمانی که این کلمه را بکار میبرید حتی اگر یک مشکل کوچک دارید حسی را در دیگران ایجاد میکنید که شما دردسر ساز هستید و ممکن است برای دیگران نیز مشکل بوجود آورید. بجای استفاده از این کلمه در جملات “من تو پول درآوردن مشکل دارم …” “من تو یادگرفتن مشکل دارم …” از کلمات بهتر و مثبت تر استفاده کنید مانند “چالش” و یا “مسئله”10- احتمالا : استفاده از این کلمه به طور واضحی گویای این امر است که شما از شرایط و وضعیتی که در حال صحبت راجع به آن هستید اطمینان و آگاهی ندارید. حتی اگر احتمالتان 100% بر اساس علم و ریاضی و فرمول باشد مردم احساس میکنند زمانی که این کلمه را بکار میبرید حتما از موضوعاتی اطلاع ندارید زیرا مطمئن نیستید.این کلمات را اگر کمتر بکار ببرید بهتر است.مردم دوست دارند هرچه سریع تر دیگران را قضاوت کنند تا بعدا در موردشان زیاد فکر نکنند. پس اگر به قضاوت مردم ( برای کارتان) احتیاج دارید از کلمات هوشمندانه ای استفاده کنید.
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: افراد کم اعتماد به نفس، از چه کلماتی استفاده می کنند؟!اعتماد به نفسمتافیزیک
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: روش های مفید برای رفع نگرانی و اضطرابنگرانی هاعلوم غریبهمتافیزیک
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: هارا متافیزیکعلوم غریبهآرامش وحس خوب
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: قانون اثر مسلط ( امیل کووه )علوم غریبهمتافیزیک
در مرحله نخست اشاره ای به حالت کوچکترین ذره اتم می نمائیم و پس از آن به بیان چگونگی جهانهای روحی می پردازیم.در هر اتم به جز شبکه هایی از مسیر حرکت الکترون و پروتون و نوترون ها , ذرات دیگری هم وجود دارند ولی مابقی فضای اتم را خلا فراگرفته است . فاصله بین الکترون ها و پروتون های یک اتم به نسبت حجمشان برابر است با فاصله تقریبی میان زمین و ستارگان . از نظر ظاهری , داخل این شبکه های اتم را خلا پر کرده , ولی در اصل خلائی در آنجا وجود ندارد بلکه تمام آن فواصل از عناصر اثیری پر شده اند و در حقیقت این عنصر اثیری است که عقل آن باعث ادامه نیروی چرخش و گردش الکترون ها و پروتون ها و نوترون ها در هر ذره ای از عالم هستی می شوند . یعنی اگر کره زمین را نسبت به کائنات یک اتم بدانیم , عالم اثیری که همان عالم روحی است تمام فضای های خالی آن را در بر گرفته است. عالم روحی بطور کلی , خلقت جهانهای خاکی را در بر دارد و ارواح فراوانی در این عالم مانند ارواح نگهبان , مرشد , ارواح نگهبان , مرشد , ارواح ناظر و ارواح سرگردان و برزخی و غیره حضور دارند.برخی از ارواح که تازه از جسم خود جدا شده و تا مدت ها قادر به ترک آن نمی باشند و ارواح دیگر که بطور دائم در اطراف کره خاکی در حال رفت و آمد می باشند . گروهی از ارواح هستند که , همیشه در این جهان حضور دارند و با مردم خاکی زندگانی مشترکی دارند , ولی متاسفانه بشر از شناخت وجود آنان عاجز و غافل است . موجوداتی که در عوالم خاکی و روحی زندگانی می کنند , هر یک بر حسب ارتعاشات مواد موجود در آن جهان که متناسب با تکامل آنان می باشد ,قادر به درک حقایق عالم مخصوص به خود بوده و تنها از آن عالم آگاهی کامل دارند و از درک و شناخت عالم دیگر و یا بالاتر از خود عاجز هستند. چون برابر قوانین حیات هستی , زندگی نسل بشر در هر دو عالم (جسمانی و روحی ) عبارت از درک درجات مختلفی از ارتعاشاتی است که هر یک از عناصر , تنها توان دریافت اندازه معین و مشخصی از آن را دارا می باشند , زیرا رفتن به جهان های بالاتر , نیازمند پذیرفتن امواجی با دامنه های وسیع تر و سرعتی بیشتر است , ولی اگر ارواح بخواهند به عالم خاکی یا جهانهای فیزیکی گذشته خود برگردند , نیاز به استفاده از امواجی با دامنه ای ضعیف تر و سرعتی کمتر دارند تا بتوانند خود را به جهانهای مادی برسانند .انتخاب امواج پائین تر با فرکانس و سرعتی کمتر , در اختیار عقل ارواح می باشد . یعنی ارواح بنا به خواست خود و با استفاده از نیروی عقلی , تنها می توانند امواج پائین تری را در جهان های مادی انتخاب نمایند . چون انتخاب امواج بالاتر , مربوط به تکامل روحی و رشد عقلی آنان است.علم روحی جدید معتقد است , عنصر اثیری ای که در حیات روحی , کلیه خلاء های جهان را پر کرده و در تمام نقاط آن وجود دارد , باید تمام کائنات را در بر گرفته و آن را پوشانیده باشد. یعنی این عنصر اثیری , در سطح زمین و بالاتر از این سطح , تا ارتفاع نا محدودی قرار گرفته است و کلیه عناصری را که تشکیل دهنده حیات , در خلقت می باشند , احاطه کرده است . این مواد اثیری به دلیل دارا بودن ارتعاشات سریع , از حد علم و درک و فهم بشر خارج است . علم فیزیک تجربی می گوید , هر ماده دارای طول موج و ارتعاشات مربوط به خود می باشد و قوه بینایی بشر می تواند تنها طول موج هایی را که بین چهار تا هشت میکرون قرار دارند ببیند و یا با بینایی مادی بدن انسان , نمی توان موجهایی را که از رنگ بنفش بالاتر و از رنگ قرمز پائین تر هستند را درک کرد.مواردی در عالم وجود دارند که آنها هم برای بشر قابل لمس و درک و دیدن نیستند و مواد اثیری جهان آفرینش از همین دسته می باشند و با توجه به مطالب فوق , باید این حقیقت را باور داشت که تمام خلاء های موجود در کائنات , از ماده اثیری پر شده و جهان خاکی نیز در داخل این عالم اثیری قرار دارد . پس می توان گفت که عالم روحی در عالمی وجود دارد که بشر هم در آن عالم زندگی می کند. بهتر است بگوئیم , عالم ارواح هرگز از عالم مادی که بشر در آن حیات مادی خود را می گذراند , جدا نیست و تقریبا زندگانی مشترک و همزیستی دائم با ارواح دارد.کل جهان ارواح از هر سمت بر جهان , بر جهان خاکی ما تسلط دارد و آن را در بر می گیرد بدون آنکه هیچیک از افراد بشر بتواند امواج تولید شده و یا حرکت ارواح را به سادگی ببیند یا درک بکنند .
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: برای اینکه بخواهیم جهانهای روحی را بشناسیم جن هاارواحعلوم غریبهمتافیزیک
زمانی که فردی عصبی و افسرده است یا مشکل های روانی دیگری دارد، علائم معمولا برای هفته ها، ماه ها یا حتی سال ها یکنواخت باقی می ماند. با این حال افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است حملات عاطفی قوی را در عرض چند ساعت داشته باشند و بعد این حالت خاموش شود و دوباره بروز کند. این اختلال روانی جدی است و به درمان نیاز دارد چون می تواند بر روابط، عملکرد شغلی و حتی زندگی شخصی فرد تاثیر بگذارد و آن را مختل کند، اما خیلی ها ممکن است درست ندانند که علائم و نشانه های این اختلال شخصیت کدام است. اگر این نشانه ها را نمی شناسید، شما را با آنها آشنا می کنیم. روابط عاطفی ناپایدار یکی از علائم اصلی اختلال شخصیت مرزی این است که فرد روابط عاطفی فرار و ناپایدار حتی با خانواده و دوستان نزدیکش دارد. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به سرعت از احترام شدید و عشق فراوان به طرف مقابل تغییر موضع می دهند و نفرت و عصبانیت را جایگزین آن می کنند و دائم در این 2 حالت در نوسان هستند. هر جدایی یا تغییر در برنامه روزمره و قابل انتظار می تواند یک واکنش شدید و احساس طردشدگی در فرد دچار اختلال شخصیت مرزی ایجاد کند.عصبانیت بی مورد موقعیت هایی که به وضوح از کنترل فرد خارج یا واقعا بی اهمیت است می تواند خلق و خوی فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را زیر و رو کند. یکی از علائم رایج اختلال شخصیت مرزی خشم شدید نسبت به وضعیت خارج از کنترل است. برای مثال اگر والدین یا فرد نزدیک برای انجام کاری دور از خانه باشد فردی که دچار اختلال شخصیت مرزی است ممکن است از حس طردشدگی و انزوا دچار خشم و عصبانیت شود. ولخرجی و رفتارهای پرخطر صرف پول بی دقت و به مقدار زیاد یک رفتار مخاطره آمیز است که جزو ویژگی های فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی محسوب می شود، اما این تنها کاری نیست که فرد با اختلال شخصیت مرزی انجام می دهد. دیگر الگوهای مخرب دیده شده از این افراد داشتن روابط جنسی پرخطر، ولع غذاخوردن، شرط بندی و رانندگی خطرناک است. به نظر می رسد بروز این رفتارها به این دلیل است که فرد مبتلا تصویر ضعیفی از خود دارد. سوءمصرف مواد مشکل سوءمصرف مواد به الکل از جمله دیگر رفتارهای مخرب افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است. این مشکل در افراد مبتلا به شخصیت مرزی بسیار شایع است که برای فرار از شرایط به سمت مواد مخدر یا مصرف بیش از حد الکل تمایل پیدا کنند. همه این مسائل باید در روند درمان لحاظ شود تا بتوان به چنین شخصیتی برای کنترل بیماری اش کمک کرد.صدمه زدن به خود علائم اختلال شخصیت مرزی می تواند بسیار شدید باشد و افراد مبتلا به آن معمولا با تصویر بدن و اعتماد به نفسشان مساله دارند. برای افراد با اختلال شخصیت مرزی اصلا غیرمعمول نیست که به خودشان صدمه نزنند. رفتارهای مخرب می تواند شامل ایجاد آسیب فیزیکی مانند بریدن قسمتی از بدن با چاقو باشد. آنها حتی ممکن است افکار خودکشی داشته باشند یا اقدام به خودکشی کنند که این مساله به توجه فوری پزشکی نیاز دارد.احساس پوچی افراد با اختلال شخصیت مرزی وقتی فردی را که دوست دارند، برای یک روز یا حتی چند ساعت از آنها درو می شود، احساس انزوا و پوچی شدید و ناتوانی در مقابله با فقدان را تجربه می کنند. علائم اختلال شخصیت مرزی ممکن است شامل بی ارزشی ناشی از دور بودن یک دوست بدون توجه به دلیل آن باشد که می تواند حس پوچی و رهاشدگی را در فرد ایجاد کند.ترس از تنهایی ریشه عصبانیت فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی معمولا ترس شدید از تنهایی است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اغلب ترس و خشم زیادی از احساس رها شدن و تنهایی پیدا می کنند، چه این رهاشدگی واقعی باشد چه فرضی. ترس از تنها بودن مشکل های جدی ای در روابط این افراد ایجاد می کند.چطور علائم را پیدا کنید؟ علائم اختلال شخصیت مرزی باید درمان شود و به همین دلیل گزینه های درمان برای این نشانه ها وجود دارد. داروهای تثبیت کننده خلق و خود و داروهای ضدافسردگی می تواند به مدیریت علائم کمک کند. انواع مختلف مشاوره و روان درمانی با رویکرد جدید می تواند در کنترل این بیماری بسیار مفید باشد. گروه درمانی نیز می تواند افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را به تغییر رفتار با دیگر همسالان و افرادی که مشکل هایی مشابه خودشان دارند، تشویق کند.
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: اختلال شخصیتی ها چه نشانه هایی دارند؟علوم غریبهمتافیزیک
این اصطلاح را برای تمام روش هایی به کار می رود که در آنها از انواع پاس ها ((به حرکت آرام دست ها بر روی بدن سوژه که با تشریفات . ظارفت خاصی صورت می گیرد پاس دادن می گویند. این عمل در گذشته نوعی انتقال انرژی مغناطی حیوانی تلقی می گردید ,)) با یا بدون تماس استفاده می شود. این حرکات برای اولین بار توسط دکتر فرانتس آنتوان مسمر مورد استفاده قرار گرفت و این پزشک کاشف مضمون مغناطیس خیوانی یا مسمریسم به حساب می آید . برای استفاده از پایهای غیر تماسی , با کمی فاصله دستها بر روی سر سوژه قرار گرفته و در حالی که کف دستها و انگشتان باز شده و صحفاتی را تشکیل داده اند , به طرف پایین آمده و پس از گذر بر روی صورت و بدن سوژه , بدون تماس با این قسمت ها , به سمت پایین می آیند. این پاسها بایستی خیلی آهسته صورت بگیرند و همیشه از بالا به پایین از روی صورت و سینه سوژه عبور کنند و بندرت تا ناحیه لگن و یا حتی ساق پا {در بیمارانی که به پشت دراز کشیده اند} می رسند . این حرکات موزون و متین بارها تکرار می شوند و همراه با آنها در مورد خوابیدن تلقینات لازم به سوژه داده می شود. در بسیاری از موارد این پاسها زمانی به کار می روند که چشمان سوژه بسته شده باشند. پاس های تماسی معمولا فقط بر روی صورت انجام می گیرند. در این شرایط سر انگشتان هیپنوتیزور پس از حرکت از رستنگاه موهای سوژه به طرف پایین و تا ریشه بینی او حرکت می کنند. گاهی این حرکتها از سر شروع شده و از طریق استخوان های شقیقه به طرفین و پایین سر ادامه پیدا می کنند. استفاده از پاسهای تماسی مشکل تر بوده و نیاز به کسب تجربه دارند. کسانی که به تازگی با هیپنوتیزم آشنا شده اند , بهتر است از تلقینات لفظی و پاس های غیر تماسی استفاده کنند. متد دکتر لیبو: در این روش نوک انگشتان اشاره و میانی دست راست تقریبا در فاصله شصت سانتیمتری در مقابل چهره سوژه قرار می گیرند و همگام با ارائه تلقینات لفظی , بتدریج به چشمان سوژه نزدیک می شوند . زمانی که این انگشتان به چشمان سوژه برخورد پیدا کنند پلک های او به هم نزدیک شده و چشمان او بسته میشوند. معمولا چند فرمان (( بخواب )) کافی است تا او را تحت کنترل در آوریم. متد دکتر برنهایم : پروفسور برنهایم استاد دانشکده پزشکی نانسی و از لحاظ هیپنوتیزم شاگرد دکتر لیبو بود . هرچند برنهایم هم از دو انگشت نشانه و میانی دست راست خود برای هیپنوتیزم کردن سوژه ها استفاده می کرد , ولی این کار فقط به خاطر جلب توجه یا تمرکز بود . روش او عمدتا بر ارائه تلقینات لفظی تکیه داشت. متد دکتر برید : دکتر جیمز برید جراح بیماریهای جشم که واژه (( هیپنوتیزم )) را اختراع کرد , برای ثابت کردن نگاه سوژه , نور یک منبع نورانی قوی را از طیقه تیغه چاقوی جراحی یا اسکالپل بر روی چشمان سوژه منعکس می کرد. به نظر او ثابت شدن نگاه از اهمیت خارق العاده ای برخوردار بود , ولی با این وجود وی از تلقینات لفظی هم استفاده می کرد. متد شمع : در این روش از سوژه درخواست می شود که به شعله های لرزان یاز قصان شمع جشم بدوزد و در همین حال هیپنوتیزور به بیان تلقینات لفظی می پردازد . هرچند این تکنیک موثر است , ولی کاربرد آن مناسب و دلخواه نیست , زیرا پس از استفاده از این روش , سوژه در زمان بیدار شدن از خواب ممکن است احساس سردرد داشته باشد. متد پروفسور کوک: این روش که توسط پروفسور ویلیام کوک طراحی شده , یک تفاوت اساسی با متدهای قبلی دارد , زیرا در آن از سوژه در خواست می شود که خودش یک صفحه به نام هیپنودیسک را در مقابل چشمان خود نگه دارد. برای این منظور در پشت این صفحه دستگیره ای تعبیه شده که سوژه آن را در دست میگیرد. پس از گذشت چند دقیقه که در طی آنها چشمان سوژه بشدت خسته می شود , هیپنوتیزور مطابق آنچه که با آن آشنا شده اید , به بیان تلقینات لفظی می پردازد . متد دکتر لویی : دکتر لویی به طراحی و ارائه روشی برای هیپنوتیزم کردن پرداخته که به آن آیینه چرخان اطلاق می گردد و از آن به عنوان نقطه ای برای تمرکز استفاده میشود . برای ساختن این وسیله دو آیینه کوچک بر روی دو انتهای میله کوچک نصب شده و وسط این میله به انتهای یک میله دیگر متصل می گردد تا در مجموع شکلی شبیه به T را به وجود بیاورند . انتهای آزاد این وسیله به یک موتور کوچک وصل میشود و در جهت عقربه های ساعت , این دستگاه به حرکت در می آید. این عقیده در ساخت وسائل متعددی مورد استفاده قرار گرفته که با عنوان وسایل کمکی هیپنوتیزم به فروش می رسند. برخی از هیپنوتیزور ها این آیینه های کوچک را به روی لبه های مترونوم نصب کرده و همراه به نوسان یکنواخت نور , به صدای یکنواخت و دلنواز مترونوم هم دسترسی پیدا می کنند. در برخی از این وسایل در کنار مترونوم نورافشان یا آیینه چرخان یک دستگاه ضبت صوت هم تعبیه شده که متن کامل تلقینات لفظی در آن ضبط شده است . به این ترتیب برای مطب پزشکان , دندان پزشکان و ماماها وسیله ای به وجود آمده که ختی بدون حضور دائمی آنان بر بالین سوژه یا بیمار , می توانند بخوبی در مطب های شلوغ برای صرفه جویی در وقت از آنها استفاده کنند. ضریب موفقیت در زمان استفاده از نوار صوتی خیلی زیاد نیست , زیرا همان طور که می دانید , در پیدایش خلسه هیپنوتیزمی پرستیز و اعتبار هیپنوتیزود ارزش و لزوم فوق العاده ای دارد. متد دکتر ویلک : هر چند این روش به صورت های مختلف در نقاط مختلف جهان مورد استفاده قرار می گرفته و می گیرد , ولی این تکنیک به نام دکتر ادوارد ویلک نامیده شده است و می توان آن را ((متد مذهبی )) هم نامید . این روش بر روی افراد با ایمان با نتایج بسیار زیادی همراه است . برای استفاده از آن هم به یک نقطه تمرکز مانند شمع نیاز هست و هم به تلقینات لفظی هیپنوتیزور . تنها تفاوتی که در اینجا وجود دارد , آن است که هیپنوتیزور یک سیمای روحانی و پرهیزکارانه ای داشته باشد و در بیانات خود از جملاتی استفاده می کند که شباهت زیادی به عباراتی دارد که معمولا در ادعیه و اذکار مذهبی مورد استفاده قرار می گیردند.
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: خلسه هیپنوتیزمیخلسه هامتافیزیکتکنیک های اساسی خلسه هیپنوتیزمی