یکی از دلایلی که فیزیک‌دانان را از قبول سفر در زمان باز می‌دارد، مسئله وجود پارادوکس‌های زمان است. برای مثال، شما اگر به گذشته سفر کنید و پدر و مادر خود را قبل از تولد خودتان به قتل برسانید، در این صورت تولد شما دیگر غیر ممکن خواهد بود. بنابراین هرگز نمی‌توانید به گذشته سفر کنید تا پدر و مادر خود را به قتل برسانید. این مسئله از این جهت اهمیت دارد که علم بر اساس ایده‌هایی که منطقا با هم سازگار باشند، شکل می‌گیرد. وجود یک پارادوکس زمان موثق، کافی است تا بتوان سفر در زمان را به کلی رد کند. در زیر پارادوکس های زمان را با هم مرور می کنیم.پارادوکس پدربزرگ:در این پارادوکس گذشته را به گونه‌ای تغییر می‌دهیم که اکنون را غیر ممکن می‌کند. به عنوان مثال با بازگشت به گذشته بسیار دور، در زمان دایناسورها، تصادفا پای خود را بر روی یک پستاندار خزدار کوچک که نیای اصلی انسان است، می‌گذارید. با از بین بردن اجداد خود، مسلما دیگر وجود نخواهید داشت.پارادوکس اطلاعات:در این پارادوکس، انتقال اطلاعات از آینده به گذشته، عدم وجود منشاء مشخصی برای اطلاعات را نتیجه می‌دهد. به عنوان مثال، فرض کنید که دانشمندی یک ماشین زمان بسازد و سپس به گذشته رفته تا اسرار سفر در زمان را به خودش در زمان جوانی منتقل کند تا خیلی زودتر به این کشف برسد. به این ترتیب معمای سفر در زمان منشاء و آغازی نخواهد داشت، زیرا ماشین زمانی که دانشمند جوان خواهد داشت، به وسیله خودش ساخته نشده و بلکه به وسیله خود پیرترش به او داده شده است.پارادوکس بیلکر:در این پارادوکس فرد می‌داند که آینده چگونه خواهد بود و کاری می‌کند که آینده را غیر ممکن سازد. به عنوان مثال ماشین زمانی می‌سازید که شما را به آینده ببرد و می‌بینید که تقدیر شما بر این بوده است که با زنی با نام جین ازدواج کنید و این ازدواج کاملا ناموفق بوده است، با این وجود عمداً تصمیم می‌گیرید که در عوض با هلن ازدواج کنید و به این ترتیب آینده خود را غیر ممکن می‌کنید.پارادوکس جنسی:در این پارادوکس شما پدر خود می‌شوید که از نظر بیولوژیکی پدیده‌ای غیر ممکن است. در داستانی که به وسیله فیلسوف بریتانیایی، جاناتان هریسون نوشته است، قهرمان داستان نه تنها پدر خود می‌شود، بلکه خود را می‌خورد. آیزاک آسیموف در کتاب انتهای ابدیتف نیرویی به نام پلیس زمان را به تصویر می‌کشد که مسئول جلوگیری از وقوع این پارادوکس‌ها است. مجموعه فیلمهای ترمیناتور، به پاراداوکس اطلاعات مربوط می‌شود. دانشمندان ریزتراشه‌ای را مورد مطالعه قرار می‌دهند که روباتی از آینده به اکنون آورده است و توسط آن نسلی از روبات‌ها را می‌سازند که هوشمندند و بر جهان مسلط می‌شوند. به بیان دیگر، این ابر روبات‌ها هرگز به وسیله یک مخترع طراحی نشده‌اند بلکه به سادگی از قطعه به‌جا مانده از یک روبات آینده حاصل آمده‌اند. در فیلم فوق‌العاده بازگشت به آینده، مایکل جی فاکس برای جلوگیری از وقوع پارادوکس پدربزرگ مبارزه می‌کند. او در سفر به گذشته، با مادر خود در سن نوجوانی برخورد می‌کند. مادر این شخص هنوز ازدواج نکرده بود. او فورا عاشق پسرش می‌شود. اما پسر می‌داند که اگر مادر او به پیشنهاد پدر آینده خود جواب منفی بدهد، وجود فاکس به خطر خواهد افتاد.تصویری از فیلم بازگشت به آینده: دکتر براون پای تخته سیاه می رود و خطی افقی می کشد که نمایانگر خط زمان برای جهان ماست. سپس خط دومی می کشد که از اولی منشعب می شود، و نمایانگر جهان موازی است که وقتی گذشته را عوض کنیم سر بر می آورد. بدین ترتیب، هرگاه در رودخانه ی زمان سری به گذشته بزنیم، این رودخانه به دو شاخه تقسیم می شود، و یک خط زمان تبدیل به دو خط زمان می شود، یا آنچه که به چند جهانی معروف است ختم می شود.درست است که فیلم‌نامه نویسان، به منظور ساختن فیلمهای تأثیرگذار هالیوودی، عمداً قوانین فیزیک را زیر پا می‌گذارند، اما در مجامع فیزیکی این پارادوکس‌ها بسیار جدی گرفته می‌شود. هر گونه راه حلی که برای این پارادوکس‌ها ارائه می‌شود، باید با نظریه کوانتوم و نسبیت سازگار باشد. بگذارید برای سازگاری با نسبیت مثالی بزنیم: رودخانه زمان نمی‌تواند مسدود شود. یعنی شما نمی‌توانید بر روی رودخانه زمان سد بزنید. زمان در نسبیت عام، به صورت یک سطح پیوسته و هموار توصیف می‌شود و نمی‌توان آن را پاره کرد. ممکن است توپولوژی خود را تغییر دهد، ولی نمی‌تواند متوقف شود. یعنی، اگر قبل از تولد، پدر و مادر خود را به قتل برسانید، نتیجه آن تنها این نیست که شما از صحنه روزگار ناپدید می‌شوید، بلکه این مسئله قوانین فیزیک را نقض خواهد کرد.در حال حاضر فیزیک‌دانان، دو راه حل ممکن برای پارادوکس‌های زمان گرد آمده‌اند. نخست، کیهان‌شناس روسی، ایگور نوویکوف، معتقد است که ما مجبوریم به گونه‌ای عمل کنیم که هیچ پارادوکسی رخ ندهد. دیدگاه او مکتب قائمیت به ذات، نامیده می‌شود. او عقیده دارد که اگر رودخانه زمان به آرامی چرخیده و گردابی بسازد، دستی نامرئی، به هر ترتیبی، مداخله کرده و در صورتیکه بخواهیم با سفر به گذشته، منجر به ایجاد یکی از پارادوکس‌ها شویم، جلوی ما را می‌گیرد. اما از طرفی دیدگاه نوویکوف، تناقضاتی را با مسئله اختیار می‌کند. نوویکوف معتقد است که قانون ناشناخته‌ای در فیزیک وجود دارد که جلوی هر عملی را آینده را تغییر دهد، می‌گیرد. او نوشته است ما نمی‌توانیم مسافری را به باغ بهشت بفرستیم، تا حوا را از چیدن سیب یا خوردن گندم منصرف کند.این نیروی مرموز که ما را از تغییر گذشته و در نتیجه ایجاد پارادوکس، باز می‌دارد چیست؟ نوویکوف می‌نویسد: وجود چنین جبری بر اختیار ما، غیر طبیعی و مرموز است. با این حال، نمی‌توان وجود این دو را به موازات هم منتفی دانست. او همچنین می‌نویسد: به عنوان مثال، شاید من بخواهم بدون کمک هیچ ابزاری روی سقف راه بروم، قانون گرانش مرا از انجام این کار باز می‌دارد. اگر سعی کنم، پائین می‌افتم، بنابراین اختیار من محدود می‌شود. از طرفی دیگر، زمانی که اجسام بی‌جان بدون هیچ اختیاری به گذشته منتقل شوند، امکان وقوع پارادوکس‌های زمان باز وجود دارد. فرض کنید که مسلسل را به سال ۳۳۰ قبل از میلاد، درست قبل از جنگ تاریخی بین اسکندر و داریوش سوم، بفرستید و دستور استفاده از آن را هم ضمیمه کنید. در آن صورت به احتمال زیاد تمام تاریخ اروپا بعد از آن زمان تغییر می‌کرد و ممکن بود اکنون به جای زبان اروپایی، به زبان فارسی صحبت می‌کردند.درحقیقت حتی کوچکترین اختلال در گذشته می‌تواند پارادوکس‌های غیرمنتظره‌ای را در زمان حال پدید آورد. به عنوان مثال، در نظریه آشوب از اثر پروانه‌ای استفاده می‌شود. در اوقات بحرانی شکل‌گیری آب و هوای زمین، حتی لرزش بال‌های یک پروانه اعوجاجاتی را ایجاد می‌کند که می‌تواند تعادل بین نیروها را بر هم زند و طوفان‌های قدرتمندی ایجاد می‌کند. حتی کوچکترین اجسام بی‌جانی که به گذشته فرستاده می‌شوند، ناچار گذشته را به صورت غیر قابل پیش‌بینی تغییر می‌دهند و نتیجه آن، یک پارادوکس زمان است.روش دوم برای حل پارادوکس‌های زمان این است که رودخانه زمان به آرامی دو شاخه شود و به این ترتیب دو دنیای مجزا را شکل دهد. به بیان دیگر، اگر قرار بود به گذشته سفر کنید و قبل از تولد خود پدر و مادرتان را هدف گلوله قرار دهید، احتمالا در جهان دیگری، افرادی که از نظر ژنتیکی درست شبیه پدر و مادر شما هستند را خواهید کشت. جهانی که در آن شما هرگز متولد نخواهید شد. اما پدر و مادر شما در جهان اصلی آسیبی نخواهند دید. این فرضیه دوم، نظریه جهان‌های بی‌شمار نامیده می‌شود، این ایده که تمام جهان‌های کوانتومی ممکن، احتمالاً وجود دارند، این امر واگرایی هاوکینگ را منتفی می‌کند زیرا در این حالت تابش مثل فضای مایسنر مکرراً وارد کرمچاله نمی‌شوند، بلکه فقط تنها یک بار از آن عبور می‌کند. هر بار که از داخل کرمچاله می‌گذرد، وارد جهان جدیدی می‌شود. و این پارادوکس شاید به عمیق‌ترین پرسش در نظریه کوانتوم منجر شود: چگونه یک گربه می‌تواند در یک زمان، هم مرده و هم زنده باشد. برای پاسخ به این سوال، فیزیک‌دانان مجبور بودند به دو راه حل بیندیشند:۱) یا نوعی هوشیاری و خرد کیهانی وجود دارد که ناظر ماست.۲ ) یا بی‌نهایت جهان کوانتومی وجود دارد.

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: پارادوکس‌های زمانفیزیکدانانمتافیزیکعلوم غریبه

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |
انسان موجود بسیار پیچیده‌ای است و دارای قدرتهای عجیب و غریب فراوان می‌باشد، كه این خود نشانه و آیت عظمت خالق تواناست(فتبارك الله احسن الخالقین). از این روست كه می‌تواند كارهای خارق‌العاده و غیر طبیعی انجام دهد، این گونه كارها معمولاً از ابعاد فیزیك و متافیزیك وجود بشر منشاء می‌گیرد. در بعد فیزیك انسان می‌تواند با كمك ابزار و با انجام تمرینات، سرعت خود را در انجام برخی كارها افزایش دهد و یا نسبت به برخی پدیده‌ها عادت پیدا كند كه برای سایرین عجیب می‌نماید. در بعد متافیزیك انجام این كار با استفاده از نیروی‌های روانی، فراروانی و روحی صورت می‌گیرد. برخی افراد با بهره‌گیری از این توانایی‌های خارق‌العاده اقدام به پیشبرد اهداف شوم خود می‌كنند و یا حداقل این امور را بهانه‌ای برای كسب درآمدهای مالی و مادی قرار می‌دهند. البته محدود افرادی نیز یافت می‌شوند كه از این توانمندیها برای خدمت به خلق و یا در انجام كارهای خیر و مثبت بهره می‌گیرند. در جامعه امروز علی‌رغم تمام پیشرفتهای صنعتی و علمی، هنوز افراد زیادی برای حل مشكلات خود به این روشها روی می‌آورند و به این بهانه‌ها مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند. لذا بر آنیم تا با تشریح و نقد و بررسی این مقولات آگاهی لازم را به عموم منتقل نموده تا جلوی سوء استفاده برخی افراد فرصت طلب گرفته شود، همچنین می‌خواهیم یادآور شویم كه یگانه قدرت مؤثر در عالم خدای قادر می‌باشد(لله الواحد القهار)، لذا بهتر است برای حل مشكلات بجای روی آوردن به سحر، طلسم، جادو و امثال آن به درگاه رحمت حضرت حق پناه بریم، جای بسی تأسّف است كه هنوز در عمل، به این مطلب مهم اعتقاد پیدا نكرده‌ایم كه«و من یتوكل علی الله و كفی بالله وكیلا».انجام امور خارق‌العاده معمولاً از طریق علوم غریبه صورت می‌گیرد. علوم غریبه دارای پنج شاخه اصلی می‌باشد كه عبارتند از: علم كیمیا، علم لیمیا، علم هیمیا، علم سیمیا و علم ریمیا. البته این علوم دارای شاخه‌های فرعی نیز می‌باشند كه از آن جمله می‌توان به علم اعداد و اوفاق، علم احضار ارواح، علم تنویم مغناطیس و خافیه اشاره كرد. موضوع علم كیمیا، چگونگی تبدیل صورت یك عنصر به صورت عنصر دیگر می‌باشد. این همان است كه در طول تاریخ افراد زیادی به دنبال آن بوده‌اند و قصد تبدیل خاك به طلا داشته‌اند. داستانهای زیادی در ادبیات ملل مختلف دربارة كیمیا وجود دارد، ظاهراً عرفا دارای این قدرت بوده‌اند(آنان كه به یك نظر خاك را كیمیا كنند). علم لیمیا، علم تسخیرات است. در این شاخه چگونگی تأثیرهای ارادی در صورت اتصالش با موجودات ماورائی مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. لیمیا منجر به كسب قدرت تسخیر جن و روح می‌شود. منظور از تسخیر آن است كه موجودات در اختیار و به فرمان انسان باشند. معمولاً افـراد سودجـو معمولاً افـراد سودجـو برای رسیدن به اهداف خود(كه عمدتاً اهداف غیر معنوی و مادی است) از این موجودات تسخیر شده بهره می‌برند. در علم هیمیا، تركیب قوای عالم بالا با عناصر عالم پایین مد نظر است و به آن علم طلسمات نیز می‌گویند. در طلسم از طریق برخی ابزار و وسایل مادی(عناصر عالم پایین) نیروهای ماورائی جهت انجام كارها به خدمت گرفته می‌شوند. ظاهراً طالع‌بینی نیز زیر مجموعة هیمیا می‌باشد. در طالع‌بینی اعتقاد بر این است كه محل و موقعیت قرار گرفتن ستارگان در لحظه تولد نوزاد، بر سرنوشت و آینده او تأثیر می‌گذارد و از این طریق نسبت به پیشگویی در مورد آینده اقدام می‌شود. طالع‌بینان معمولاً با استناد به تأثیرات ماه، خورشید و ستارگان دیگر پیشگویی می‌كنند. در كل پیشگویی و اطلاع از اخبار آینده مورد تأیید نمی‌باشد، هر‌چند كه ممكن است این كار عملی باشد. اگر لازم بود انسان از آینده با خبر باشد، مسائل آینده در حجاب و پوشش قرار نمی‌گرفت و یقیناً پوشیده بودن آن حكمت الهی داشته و خیر عموم در آن است. سیمیا علم تركیب نیروهای روانی و جسمانی است. به عبارت دیگر هماهنگ ساختن و خلط كردن قوای ارادی با قوای مخصوص مادی می‌باشد. از این علم برای دست‌یابی و تحصیل قدرت در تصرفات عجیب و غریب در امور طبیعی استفاده می‌شود. برای مثال تصرف در خیال مردم و تغییر آن از این دسته است. علم ریمیا استفاده از قوای مادی در انجام امور خارق‌العاده است. مانند كاری كه معمولاً شعبده‌بازان انجام می‌دهند. این افراد از توان نهفته در امكانات و وسایل مادی با ظرافت خاصی برای انجام كارهای عجیب و غریب بهره می‌گیرند. كهانت و سحر نیز از همین مقولات می‌باشند. كهانت خبرگیری و یا طلب یاری از جن یا ارواح و امثال آن است. در كلام مـعصومین از كـاهن به عنوان كافر یاد شده است. سحر، انجام امور خارق عادت از طریق دعا، افسون و طلسم می‌باشد. سحر كفر به خداست و تصرف و دست یازیدن در عالم بر خلاف وضع عادی آن می‌باشد. سحر مایة شر بوده، شوم‌ترین منابع فساد در اجتماع بشری است. منشاء سحر ابلیس می‌باشد و از این طریق نیز به سایر شیاطین(انسی و جنی) منتقل شده است. كسانی كه از سحر و جادو استفاده می‌كنند با شیاطین در ارتباط هستند. امروزه وجود و تأثیرات سحر، طلسم و امثال آن از دیدگاه دین و علم اثبات شده است ولی دین رفتن به سمت این امور و استفاده از آن را شدیداً نهی می‌كند. مبین آن اینكه حضرت علی(علیه‌السلام)ـ امام عارف و آگاه به علوم غیب ـ می‌فرمایند:«هر كه چیزی از جادو بیاموزد، كم یا زیاد، كافر است.» موضوع دیگر از این مقولات نجوم می‌باشد، كه از دو دیدگاه قابل بررسی است. اول علم نجوم كه توسط دانشمندان فیزیك، ریاضی و ستاره‌شناسان و به صورت علمی و یا روشهای تجربی مورد نقد و بررسی است. دوم علم نجوم كه بیشتر توسط طالع‌بینان و با روشهای متافیزیك برای كشف امور پنهانی مورد استفاده می‌باشد. ظاهراً حالت اول بلامانع و حالت دوم محل اشكال است. در حالت دوم می‌توان به سه صورت به موضوع نظر داشت. اول اعتقاد به تأثیر حركات كواكب در موجودات و عالم هستی كه تحریم شده است، دوم اعتقاد به خدای سبحان به عنوان تنها مؤثر در عالم هستی كه اندیشه‌ای بسیار عالی است، سوم اعتقاد به اینكه ارتباط حركات كواكب با حوادث و رخدادها از نوع ارتباط كاشف و مكشوف است كه این دیدگاه اشكال ندارد(تحریم نشده ولی تأیید نیز نشده است). خلاصة كلام آنكه اگر انسان، ستارگان و كواكب و حركات آنها را عامل مؤثر بر سرنوشت بداند(و یگانه قدرت مؤثر بر هستی را از یاد برد) و از این طریق پیشگویی كند، راه را خطا رفته و از سبیل الی‌الله خارج شده است. در پاورقی صفحة 6235 كتاب گرانقدر''میزان الحكمه'' به نقـل از مبحث تنجیم كتاب مكاسب آمده است:«پیشگویی كردن از روی اوضاع كواكب و حركات آنها اشكال ندارد، به این معنا كه كسی، با مشاهدة وضع معینی در ستارگان مانند نزدیكی و دوری و مقابله و اقتران میان دو ستاره، به صورت گمان و تخمین حكم به وقوع فلان حادثه در آینده بكند… و بلكه علی‌الظاهر، پیشگویی كردن به صورت قطع و جزم نیز اشكالی ندارد…» سحر و طلسم علی‌رغم وجود و تأثیرات غیر قابل انكار آن، قابل ابطال است. ابطال سحر و طلسم از طرق مختلف امكان پذیر است. احتمالاً تنها كار مجاز در امور سحر و طلسم نیز ابطال آن به قصد كمك به خلق با نیت رضای حق تعالی می‌باشد. بهترین شیوه برای ابطـال طلسمات، توكـل به خداوند قهـار و جبار و پناه بردن به اقیانوس بی‌كران رحمت او، قرآن كریم می‌باشد، چرا كه«و ننزل من القرآن ما هو شفاءٌ و رحمه للمؤمنین». برای جلو گیری از تأثیرات سحر و طلسم قرائت قرآن كریم بخصوص سوره‌های كافرون، اخلاص، فلق و ناس بسیار مؤثر است. بخصوص تلاوت سوره‌های فلق و ناس در ابطال تأثیرات سحر و طلسم بی‌نهایت مفید می‌باشد. جای بسی تأمل و تعمق است كه انسان می‌تواند آن همه توان و نیروهای خارق‌العادة خود را(كه موهبتی الهی است) در راه شناخت حق تعالی صرف كند و جزو سالكان طریق الی‌الله قرار گیرد، با این حال چگونه با استفاده‌های منفی از توانمندیهای خود جزو سالكان در طریق الی شیطان می‌شود؟! (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم)

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: دیدگاه اسلام به متافیزیک اسلاممتافیزیکدیدگاه اسلام

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

پارمنیدس نخستین کسی ست که درباره متافیزیک بحث کرده است. این فیلسوف در قرن ششم قبل از میلاد مسیح می زیسته است. پارمنیدس را "پدر متافیزیک" می دانند اگرچه وی واژه متافیزیک را به کار نبرد و این واژه برای نخستین بار توسط آندرونیکوس دو رودس یک قرن قبل از میلاد مسیح به کار برده شد. پارمنیدس در اثرش با نام "درباره طبیعت" به شرح شهودی که درباره هستی برایش ییش آمده بود یرداخت و توضیح داد که در یک ارابه با استقبال فرشتگان به درهای عدالت رسید. فرشتگان درها را برایش باز کردند و او با ارابه در جاده ای روانه شد و فرشته ای برایش از سه راه سخن گفت:۱. راه نخست راه واقعیت هستی ست که مخصوص خداست و بشر به آن راه ندارد.۲. راه دوم راه حدسیات است که ظواهر را تشکیل می دهد و بشر در این راه گام می نهد.۳. راه سوم راه حدسیاتی ست که به واقعیت شباهت دارند.طبق نظر پارمنیدس، هستی یا وجود پایدار است و تغییر و دگرگونی بر آن راه ندارد. تشکیل و نابودی هم از مواردی ست که برای هستی غیر ممکن است چرا که هستی همیشه بوده، هست و خواهد بود و نمی تواند از عدم به وجود آمده باشد. در عین حال، برای هستی نمی توان نابودی قائل شد. هر آنچه که بشر می گوید، ظواهر را نشکیل می دهد و واقعیت جز این است.پارمنیدس "واحد سه گانه": هستی، فکر و سخن را مطرح کرد و معتقد بود که این سه با همند. به نظر او، حدسیات و حرفهای توخالی از عدم است و باید از آنها اجتناب کرد.پارمنیدس این جمله معروف را گفته که: "وجود دارد یا وجود ندارد". او هستی و عدم را با هم تعریف کرده است. هستی طبق نظر او ذهنی نیست چرا که او جهان را به شکل کروی در نظر گرفت. در تعریف پارمنیدس از هستی، "جدایی متافیزیکی" وجود ندارد. او صرفا دو سطح برای حرف و فکر در نظر گرفته و آنها را از هم جدا کرده است. او بین درجه واقعیت (یا فکر) یعنی دانش و حدسیات فرق قائل شده و این دو را از هم جدا کرده است.قبل از آن که به نظریات افلاطون بپردازم، لازم است دیدگاه پارمنیدس درباره هستی را نقد کنم.۱. پارمنیدس شناخت واقعیت را از انسان سلب کرده و تکلیف خود و دیگر فلاسفه را یک سره روشن کرده است! او این راه را که همان راه اول ییشنهادی فرشته به اوست از توان انسان خارج می دانست.۲. پارمنیدس جهان متافیزیکی را تقسیم بندی نکرد و دیدگاه او ساده ترین و ابتدایی ترین دیدگاه ممکن در این زمینه است. چرا که آنچه به عقل مربوط است از حسیات جداست و می توان آنها را جداگانه بررسی کرد. این موردی ست که وی به آن نپرداخته است.۳. پارمنیدس هستی را بدون تغییر و هرگونه تغییر در هستی را غیر واقعی می داند. او زمان را از هستی حذف می کند. حذف زمان یکی از اشکالات اساسی در متافیزیک پارمنیدس است.۴. در جمله معروفش: "وجود دارد یا وجود ندارد"، پارمنیدس دو گزاره "وجود دارد" و "وجود ندارد" را با هم آورده است. آوردن این دو گزاره با هم باعث شده که جمله پارمنیدس همواره درست باشد. چرا که یا چیزی وجود دارد یا وجود ندارد و مورد سومی نمی توان برایش قائل شد. در حالی که باید این دو گزاره را جدا از هم در نظر گرفت و وجود را از عدم جدا کرد. این مورد در فلسفه به گزاره سوفیسم معروف است.افلاطونافلاطون در کتابش با نام "جمهور" به بحث درباره متافیزیک یرداخته است. او همانند پارمنیدس، هستی را موضوع شایسته بررسی در فلسفه می دانست. افلاطون همانند پارمنیدس معتقد بود که هستی پایدار است و تغییر نمی کند. او در این موارد با یارمنیدس اختلاف نظر داشت:۱. واقعیت هستی را می توان با عقل (و نه با حسیات) درک کرد و شناخت باید به آنچه به عقل مربوط است و نیز به حسیات تقسیم شود.۲. هستی جهان ایده ها را تشکیل می دهد. ایده در نظر افلاطون همان فرم یا شکل مشترک اجسام است. ما از اجسامی که دارای فرمها و شکلهای مختلف هستند، ایده ای ذهنی داریم. به عنوان مثال، سگها به شکلها و اندازه های مختلف وجود دارند اما ایده ما از "سگ" یکی ست و آن شکلی ست که در بین سگها مشترک است و گونه سگها را تشکیل می دهد. ایده همان فرم، جوهر یا ذات، گونه و هستی ست.افلاطون دو نوع شناخت قائل بود و هر هریک از این دو را به دو بخش تقسیم کرد:۱. شناختی که در حد حدسیات باقی می ماند و جهان حسیات را شامل می شود.۱.۱. اجسام (که از طریق حسیات شناخته می شوند) ۱.۲. تصاویر ۲. شناختی که به دانش ختم می شود و جهان ذهنی را شامل می شود. ۲.۱. فرضیه های ریاضی ۲.۲. ایده ها از نظر افلاطون، فرضیه های ریاضی نخستین بخش از جهان هستی هستند که از طریق ذهن شناخته می شوند و ایده هایی که ما از اجسام داریم بخش دوم این جهان هستی را تشکیل می دهند.از نظر او، شناختی که به فرضیات خلاصه شود دانش واقعی را نمی سازد بلکه برای شکل گیری دانش به اصول برتری که به ایده ها مربوط است باید رجوع کرد. افلاطون برای جهان ایده ها اصلی در نظر می گیرد که همانا "اصل نیکی" ست. او این اصل را اصل نظم در هستی می داند. در عین حال، ایده نیکی که او مطرح می کند می تواند ورای مفهوم هستی مطرح شود. او اشاره ای به این که این ایده را چگونه باید دریافت کرد نمی کند. می توان این طور در نظر گرفت که ایده نیکی که افلاطون مطرح کرده، از طریق شهودی قابل درک و دریافت است.افلاطون دو مدل ارائه می کند که می توان آنها را "اصل استعلایی" نامید: ایده نیکی و کار یدید آورنده. از نظر او، یدید آورنده هنگام تشکیل جهان ایده های ابدی را به وجود آورد.افلاطون دو اصل را در متافیزیک خود در نظر گرفت: اصل واحد و اصل دوگانگی نامشخص (تعیین نشده). این دو اصل را ییروان فیثاغورث قبل از افلاطون در سلسله اعداد مطرح کرده بودند. از نظر افلاطون، اصل واحد همان فرم اجسام است درحالی که دوگانگی در آنها مربوط به ماده می باشد. اصل واحد به تعبیر دیگر، همان علت ایده هاست چرا که وحدت یا یگانگی وجه مشترک هر ایده است و طبق آن، هر جسم می تواند خودش باشد و همان گونه که هست شناخته شود.دوگانگی که دومین اصل در متافیزیک افلاطونی ست را می توان در تقسیم بندی جهان ذهنی از جهان حسی در نظر گرفت. این دو کاملا از هم جدا نیستند بلکه با همند. دوگانگی بر جهان حسیات حکمفرماست در حالی که وحدانیت خاص دنیای ذهنیات است و بر تنوع آن محاط است. اصل واحد مربوط به نظم است درحالی که اصل دوگانگی مربوط به بی نظمی ست. این دو اصل، در تضاد با هم ولی مکمل یکدیگرند.ایرادی که بر متافیزیک افلاطونی می توان گرفت این است که افلاطون ایده ها را جدا از اجسام و نه در خود آنها در نظر می گرفت. از نظر او جهان ایده ها جهانی جدا از ما و همان شکل های مشترک اجسام است. این دیدگاه، فلسفه افلاطون را از واقعیت گرایی دور کرد.

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: متافیزیک از دیدگاه پارمندیس و افلاطون متافیزیکعلوم غریبه

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |
کلمات به راحتی میتوانند درون شخص را به تصویر بکشند.
تصور کنید شما با کسی آشنا شدید و نمی دانید شخص چه گذشته ای داشته، آیا می توانید به او اعتماد کنید یا نه؟ آیا صحبت هایی که می کند راست است یا دروغ؟ برای اینکه خیالتان راحت شود باید بگویم شما نمی توانید دقیقاً این علائم را تشخیص دهید. حتی بهترین روانشناسان دنیا نیز نمی توانند فقط از دیدن و شنیدن صحبت های طرف 100% در مورد شخصیت و زندگی طرف مقابل قضاوت کند. اما چیزی به نام اعتماد به نفس وجود دارد که تشخیص آن آسانتر از موارد دیگر است.اعتماد به نفس می تواند مشخصات زیادی از صداقت، قدرت و شخصیت طرف مقابل را فاش کند.فردی که اعتماد به نفس بالایی دارد کمتر احتمال دارد دروغ بگوید. اما فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد تمایل بیشتری به دروغ گفتن، تقلب و خیانت دارد. اگر اعتماد به نفس شما بالا باشد مردم راحت تر به شما اعتماد و همکاری میکنند.اگر شما فروشنده هستید یکی از مهمترین و اصلی ترین خصوصیاتی که باید بدست آورید، اعتماد به نفس بالا است، تا از طریق صحبتتان به طرف مقابل القا کنید که از خودتان و محصولتان مطمئن هستید.اگر کارآفرین هستید یا می خواهید باشید بدون اعتماد به نفس دستیابی به ثروت غیر ممکن است… شما اگر اعتماد به نفس نداشته باشید چطور می خواهید دیگران را متقاعد کنید؟ افراد تیم تان را موظف به همکاری کنید؟ و اصلا بخواهید محصول خود را بفروشید؟اما تحقیقاتی انجام شده و نتیجه آن نشان میدهد افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند از بعضی کلمات به نسبت بیشتر از کلمات دیگر در صحبت هایشان استفاده می کنند و افراد با اعتماد به نفس بالا تقریبا از آنها استفاده نمی کنند…این کلمات درست همان نقطه ای است که میزان اعتماد به نفس طرف مقابل را فاش میکند.اگر از آنها استفاده میکنید باید هرچه سریع تر کلمات دیگری جایگزینشان کنید.-واژه هایی که افراد به اعتماد به نفس پایین بکار می برند :1- شاید : خیلی مراقب باشید، زمانی که به دیگران می گویید “شاید” کاری انجام دهید دقیقا مشخص می کند که از انجام آن کار به خود اطمینان ندارید. حتی اگر از انجام آن مطمئن نیستید کلمه “شاید” را بکار نبرید.2- نمی خواهم: اگر هر روز در حال پیش بینی آینده و اقداماتی که دوست ندارید و نمی خواهید انجام دهید دیگر خصوصیاتی است که افراد با اعتماد به نفس پایین دارند. شما از شرایط آینده اطلاعی ندارید و هنگامی که امروز به صورت قطعی در مورد آینده حرفی میزنید نشان از کمبود اعتماد به نفس و نداشتن اطلاعات کافی است.3- معمولا : کلمه ای که نشان میدهد شما تمام آنچه را که باید بدانید ، نمی دانید. اگر فروشنده بودید و کسی از شما پرسید کدام محصول فروش خوبی داشته و شما بگویید “مردم معمولا این محصول را استفاده میکنند” نه تنها از شما خرید نمی کنند بلکه احساس میکنند شما هنوز اطلاعات دقیق از فروش و محصولتان ندارید.4- مظنون : در مورد هرچیزی که صحبت میکنید هیچوقت نگویید “مظنون اصلی …” و یا “به … شک دارم.” شما نه کارآگاه هستید و نه علم غیب دارید و هر حدسی هم بزنید از روی احتمال است. پس سعی کنید اعتماد به نفس تان را بالا نگاه دارید و هرزمانی که واقعا اطمینان داشتید به صحبتتان و دلیل و مدرک را نیز داشتید از آن استفاده کنید.5-غیر ممکن : اگر کارآفرین هستید یا میخواهید باشید، در جمعی که کارآفرینان دیگری هستند شما این کلمه را به کار ببریند دیگر هیچکس اعتباری به صحبت هایتان نخواهد داد ! کارآفرین ها به شدت بر روی این کلمه حساس هستند و آنرا از لغت نامه خود حذف کرده اند زیرا میدانند غیر ممکن همان کاری است که هنوز کسی انجامش نداده.6- نگـــران : همه مان در زندگی مواردی داریم که نگران باشیم. حتی با اعتماد به نفس ترین افراد نیز نگران میشوند. اما هیچوقت در صحبت هایتان به نگرانی تان اشاره نکنید. زیرا نشان از کمبود اطمینان از توانایی هایتان است.7-گیج : اگر وضعیت فعلی شما را گیج کرده، اگر زمام امور را از دست دادید…صحبت کردن در مورد اینکه چقدر شما گیج و سردرگم هستید احتمال سردرگمی بیشتر را نیز افزایش میدهد. زمانی که به دیگران میگویید گیج شدید و یا سردرگم هستید (اندر خم زندگی…) به دیگران این حس را القا میکنید که از موضوع اطمینان ندارید و یا مبحثی را درک نمیکنید.8- نیــاز : همه مان نیاز هایی در زندگی داریم. اما اگر زیاد از این کلمه استفاده کنید “به خریدتون نیاز دارم” “به همکاری با شما نیاز دارم” “به پول نیاز دارم” و … شما را یک فرد نیازمند جلوه میدهد که همیشه در حال رفع نیاز خود از دیگران هستید، افراد که اعتماد به نفس پایینی دارند نیازهایشان را در حد ممکن خودشان برطرف میکنند. پس این کلمه را دیگر استفاده نکنید 9- مشکل : زمانی که این کلمه را بکار میبرید حتی اگر یک مشکل کوچک دارید حسی را در دیگران ایجاد میکنید که شما دردسر ساز هستید و ممکن است برای دیگران نیز مشکل بوجود آورید. بجای استفاده از این کلمه در جملات “من تو پول درآوردن مشکل دارم …” “من تو یادگرفتن مشکل دارم …” از کلمات بهتر و مثبت تر استفاده کنید مانند “چالش” و یا “مسئله”10- احتمالا : استفاده از این کلمه به طور واضحی گویای این امر است که شما از شرایط و وضعیتی که در حال صحبت راجع به آن هستید اطمینان و آگاهی ندارید. حتی اگر احتمالتان 100% بر اساس علم و ریاضی و فرمول باشد مردم احساس میکنند زمانی که این کلمه را بکار میبرید حتما از موضوعاتی اطلاع ندارید زیرا مطمئن نیستید.این کلمات را اگر کمتر بکار ببرید بهتر است.مردم دوست دارند هرچه سریع تر دیگران را قضاوت کنند تا بعدا در موردشان زیاد فکر نکنند. پس اگر به قضاوت مردم ( برای کارتان) احتیاج دارید از کلمات هوشمندانه ای استفاده کنید.

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: افراد کم اعتماد به نفس، از چه کلماتی استفاده می کنند؟!اعتماد به نفسمتافیزیک

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |
احتمالاً هیچکدام از ما با این حس و تاثیرات منفی بسیار قوی آن بر زندگی غریبه نیستیم. اما راه‌ها و عادت‌های مختلفی وجود دارد که کمکتان می‌کند این نگرانی‌ها را کم کنید و خیلی راحت‌تر با چنین افکاری کنار بیایید. ۱. بیشتر چیزهایی که بخاطر آن نگران می‌شوید، هیچوقت اتفاق نمی افتند. به این جمله از چرچیل توجه کنید: «وقتی به عقب، به همه این نگرانی‌ها نگاه می‌کنم، داستان پیرمردی را به خاطر می‌آورم که در بستر مرگ خود گفت که مشکلات بسیار زیادی در زندگی خود داشته است که بیشتر آنها هیچوقت اتفاق نیفتادند.» این داستان زندگی همه ماست. پس وقتی می‌فهمید که نگرانی‌ها کم‌کم در حال نمود است، این سوال را از خودتان بپرسید: چقدر از چیزهایی که از آن می‌ترسیدم در زندگی‌ام اتفاق بیفتد، واقعاً اتفاق افتاده است؟ اگر شما هم مثل اکثر افراد باشید، پاسختان به این سوال این خواهد بود: خیلی کم. و آن تعداد کم اتفاقات بد هم به اندازه که انتظار داشته‌اید دردناک نبوده‌اند. نگرانی‌ها دیوهایی هستند که خودتان در ذهنتان می‌سازید. پرسیدن مرتب این سوال از خودتان و یادآور شدن به خودتان که چقدر این نگرانی‌ها کوچک هستند، آرام ماندن قبل از اینکه آن نگرانی به یک طوفانی از افکار منفی تبدیل شود، را بسیار ساده‌تر می‌کند. ۲. از گم شدن در ترس‌های مبهم خودداری کنید. وقتی ترس‌ها در ذهنتان توام با ابهام هستند، خیلی راحت در آن نگرانی‌های افراطی و داستان‌های فاجعه‌آمیزی که برای خودتان می‌سازید، گم خواهید شد. پس برای روشن کردن این افکار از خودتان سوال کنید: صادقانه و منطقی، بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ وقتی به این سوال پاسخ دادید، زمانی را برای بررسی و فکر کردن به اینکه اگر آن اتفاق بیفتد، چه می‌توانید بکنید اختصاص دهید. تجربه ثابت کرده است که بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد آنقدرها که فکر می‌کنید ترسناک نیست. چند دقیقه وقت گذاشتن برای روشن و واضح کردن این افکار کمکتان می‌کند در زمان و انرژی بسیار زیادی از خودتان صرفه‌جویی کنید. ۳. سعی نکنید حدس بزنید در فکر دیگران چه می‌گذرد. اینکه سعی کنید فکر کسی را بخوانید معمولاً خیلی درست از آب درنمی‌آید. درمقابل خیلی راحت یک داستان خیلی افراطی و فاجعه‌بار در ذهنتان می‌سازد. بنابراین باید راهی انتخاب کنید که به نگرانی‌ها و سوءتفاهمات کمتری منجر شود. حرف بزنید و چیزی که می‌خواهید بدانید را سوال کنید. با اینکار آزادی بیشتری در روابطتان ایجاد خواهید کرد و با جلوگیری از بروز مشاجرات و منفی‌گرایی ارتباطات شادتری خواهید داشت. ۴. در موقعیتی که می‌دانید نمی‌توانید درست فکر کنید، دست از فکر کردن بکشید. خیلی وقت‌ها وقتی گرسنه‌تان است یا می‌خواهید بخوابید، ذهنتان بسیار آسیب‌پذیر است. به همین دلیل نگرانی‌ها راحت‌تر در ذهنتان پدیدار می‌شود.  خیلی وقت‌ها بخاطر همین احساسات ساعت‌های دردناک زیادی را خواهید گذراند. فقط کافی است که خیلی زود این افکار را بشناسید و به خودتان بگویید: بعداً که ذهنم بازتر و سرحال‌تر بودم به این مسئله فکر می‌کنم. البته این به کمی تمرین نیاز دارد اما مطمئن باشید که ارزشش را دارد و تفاوت بسیار زیادی در زندگیتان ایجاد خواهد کرد. ۵. یادتان باشد، آدمها آنقدرها که شما تصور می‌کنید به شما و درمورد شما فکر نمی‌کنند. آنها خودشان بسیار مشغول فکر کردن به نزدیکانشان و به این فکر می‌کنند که دیگران درموردشان چه فکر می‌کنند. پس لازم نیست غرق در نگرانی فکر کردن به این شوید که دیگران چه فکری درموردتان می‌کنند. اجازه ندهید این افکار شما را از زندگی‌تان عقب بیندازد. ۶. ورزش کنید. هیچ چیز مثل ورزش کردن فشارهای درونی‌تان را تخلیه نمی‌کند و ورزش باعث می‌شود احساس قطعیت و تمرکز بیشتری هم داشته باشید. بنابراین بااینکه ورزش کردن کمکتان می‌کند جسم قوی‌تری بسازید، اما انگیزه اصلی‌تان برای انجام آن باید فواید عالی و فوق‌العاده آن برای فکر و ذهنتان باشد. ۷. نگرانی‌تان را زیر روشنایی ببرید. با زیر نور بردن آن نگرانی بزرگتان و حرف زدن درمورد آن با یکی از نزدیکانتان، دیدن واقعیت ماجرا برایتان خیلی راحت‌تر خواهد شد. بیرون ریختن نگرانی‌ها تفاوت بزرگی در وضعیتتان ایجاد می‌کند و بعد از مدتی به این فکر خواهید کرد که چه بود که اینقدر برایش نگران شده بودید. گاهی‌اوقات آن فرد فقط کافی است که به حرف‌های شما گوش کند و گاهی اوقات هم خیلی خوب است که از طرف‌مقابلتان کمک بگیرید تا یک راه‌حل عملی‌تر و مفیدتر پیدا کنید. اگر در آن لحظه کسی را ندارید که با او دومورد نگرانی‌ که ذهنتان را درگیر کرده صحبت کنید، با نوشتن آن را بیرون بریزید. فقط کافی است که آن را به بیرون از ذهنتان بیاورید تا آرام‌تر شوید. ۸. زمان بیشتری را در زمان حال بگذرانید. وقتی زمان زیادی را به زندگی کردن گذشته در ذهنتان سپری می‌کنید، بیشتر دچار نگرانی‌های مربوط به آینده خواهید شد. وقتی هم که زمان زیادی را غرق در آینده می‌شوید، راحت‌تر اتفاقات بد به ذهنتان خطور می‌کند. بنابراین سعی کنید بیشتر وقت و تمرکزتان را صرف زمان حال کنید. دو راه عالی برای ارتباط برقرار کردن با اتفاقاتی که در زمان حال می‌افتد عبارتند از: * سرعتتان را کم کنید. همان کاری که در زمان حال انجام می‌دهید را ادامه دهید اما کمی سرعتتان را پایین بیاورید. با اینکار آگاهی بیشتری درمورد اتفاقاتی که در آن لحظه و در اطرافتان می‌افتد پیدا می‌کنید. * قطع کنید، دوباره وصل شوید. اگر احساس می‌کنید نگرانی‌‌هایتان در حال پدیدار شدن است، با فریاد زدن این جمله در ذهنتان به خودتان آن فکر را قطع کنید: دست بردار! بعد با یک تا دو دقیقه وقت گذاشتن برای تمرکز بر اتفاقاتی که در همان زمان و مکان می‌افتد، دوباره با زمان حال ارتباط برقرار کنید. آن را با همه حس‌های خود در آغوش بکشید. آن را حس کنید، ببینید، ببویید، بشنوید و روی پوستتان لمسش کنید. ۹. دوباره روی قدم کوچکی که برای جلو رفتن می‌توانید بردارید تمرکز کنید. برای بیرون ریختن نگرانی‌ها و خالی کردن ذهنتان خیلی خوب است که سریع وارد عمل شوید و برای حل مسائل و مشکلات مربوط به چیزی که باعث نگرانی‌تان شده است قدم بردارید. پس از خودتان بپرسید: آن قدم کوچکی که می‌توانم همین الان برای بهبود وضعیتم بردارم چه می‌تواند باشد؟ بعد روی آن کار متمرکز شوید. بعد از آن می‌توانید به قدم کوچک بعدی فکر کنید و باز وارد عمل شوید.

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: روش های مفید برای رفع نگرانی و اضطرابنگرانی هاعلوم غریبهمتافیزیک

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |
"وقتی کاری برای انجام دادن ندارید، در سکوت بنشینید و به نقطه درون خود، پنج سانت پایین‌تر از ناف بروید و همانجا بمانید. آگاه شدن از این نقطه به شما کمک زیادی میکند. هرچه بیشتر در این نقطه بمانید بهتر است. ماندن در این نقطه باعث ایجاد تمرکز زیادی در زندگی شما می شود. فقط باید به این نقطه خیره شوید تا شروع به کار کند. بعد از مدتی احساس خواهید کرد که تمام زندگی دور این نقطه میچرخد. زندگی از هارا شروع می شود و در هارا خاتمه پیدا می‌کند. هارا نقطه‌ای است که در آن به تعادل زندگی میرسیم. بنابراین وقتی آگاهی روی هارا متمرکز میشود، تغییرات زیادی در زندگی شروع می شوند. مثلا فکر کردن کمتر می شود چون انرژی در اینجا متمرکز میشود. تمرکز روی هارا باعث ایجاد نظمی در زندگی شما میشود که با زور و فشار نیست. هرچه آگاهی شما نسبت به هارا بیشتر می شود، کمتر از مرگ و زندگی می‌ترسید. چون این دو از هارا شروع می شوند. وقتی برای زندگی با هارا تنظیم شدید، زندگی‌تان امیدوارانه می شود. امید از این نقطه ایجاد می شود. فکر کمتر، سکوت بیشتر، کنترل کمتر، نظم بیشتر در زندگی و در نهایت امیدواری بسیار و ارتباط قوی با زمین و ریشه دار شدن بیشتر."  (اوشو) هارا کلمه‌ای ژاپنی است. در زبان ژاپنی، هارا به نقطه‌ای در بدن اشاره می,کند که حدود پنج سانت پایین ناف قرار دارد. در این  نگرش، هارا مرکز ورود انرژی حیاتی یا همان کی به بدن است. برای هارا نام‌های متعددی گفته شده است: تان- تین، دان- تین، چی- چونگ، دریای کی و در برخی موارد اشتباهاً چاکرای دوم. در بسیاری از تعالیم روحانی شرقی تاکید و تمرکز روی هارا بسیار با اهمیت است. تمرکز روی هارا راهی برای برگشتن به اصل و حضور در بدن‌ فیزیکی است. معنی عبارت تان تین بخوبی این نکته را نشان می دهد: تان یعنی داروی نامیرایی و تین یعنی حوزه. بنابراین در این تعریف هارا، حوزه اکسیر زندگانی است. هارا، مرکز وجود ماست، نقطه سلامتی، انرژی حیاتی و نیرو. در بدن انسان، هارا مرکز و ریشه است. همانطوری که یک گیاه بدون داشتن ریشه قدرتمند و عمیق نمی‌تواند خود را در زمین، مستحکم نگهدارد، انسانها نیز بدون داشتن ارتباط عمیق با این نقطه به نوعی در زندگی خود گم هستند. اگر دقت کنید هارا دقیقا نزدیک ناف است. ناف نقطه اصلی ورود انرژی و تغذیه در دوران رشد جنینی است. بعد از تولد جنین هارا جای ناف را میگیرد. اگر دقت کنید بچه های کوچک شکم کاملا رها و آزاد دارند و نفس کشیدن آنها نیز کاملا شکمی است. این شکل طبیعی بدن است. نقطه مقابل آن، نگرش غربی ها به فرم بدن است. در فرهنگ غرب، نشانه سلامت است این است که شکم، داخل و سینه جلو باشد بعلاوه قدرت و نیرو در بازوها، دستان و ذهن جای دارد. این امر در دید شرقی برعکس است. در نگرش دنیای شرق قدرت واقعی در هارا جای دارد. برای همین در مورد کار کردن و تقویت هارا تعالیم فراوانی وجود دارد. در تمام ورزشهای رزمی شرق آنچه مهم است توجه داشتن به هارا است و ضربه موثر برای از پای در آوردن حریف انرژی خود را از هارا دریافت می کند. شاید واژه هاراکیری را شنیده باشید. سامورایی ها برای خودکشی هارا کیری می کردند. واژه کیری در زبان ژاپنی به معنی بریدن و قطع کردن است. در هاراکیری، سامورایی خنجر را در هارا وارد کرده و آنرا قطع میکرد. با تمرکز روی هارا، ارتباط بین بدن (هارا)، احساس (چاکرای قلب) و فکر(ذهن) برقرار می شود. در میان صوفی ها برای بیان جدایی از هارا واژه "دوری" به کار میرود. جالب است که این لفظ در برخی کتابهای غربی نیز آورده شده. در اینجا، دوری به معنی جدا شدن از اصل و خانه است. هارا و محور آن ما حضور خود را در تماس با هارا کسب میکنیم. منظور از حضور، بودن در لحظه، اکنون و اینجا است. در هارا، هردو جنبه زنانه و مردانه یعنی ینگ و یین حضور دارند. در این حالت شخص هرچیزی را همانطوری که هست میپذیرد و ذهن قضاوت‌گر تعطیل می شود. در این موقع لازم نیست چیزها تغییرکنند تا دوست داشتنی باشند. کارکردن روی هارا، سروری دو جنبه زنانه و مردانه را بطور توام به دنبال دارد. هارا نقطه‌ای است بسیار حساس و آسیب پذیر. خیلی وقتها به هنگام ترس یا درد، ناخودآگاه این ناحیه را لمس کرده یا ماساژ می دهیم. به رفتار حیوانات دقت کنید. حیوانات وقتی با کسی احساس نزدیکی یا امنیت دارند، اجازه می‌دهند تا شخص به شکم آنها دست بزند. هارا روی محوری قرار دارد که آن را محور یا خط هارا می نامند. خط هارا در ادامه به زمین وصل می شود و ما از این نقطه با زمین ارتباط برقرار می کنیم. در بسیاری از بیماری‌های مزمن، خط هارا دچار انحراف می شود. در نگرش شرقی، مردمی که در یک فرهنگ زندگی می‌کنند، دارای خطوط هارای مشابهی هستند و به همین ترتیب، ملت‌های مختلف دارای هارای مختلفی هستند. بنابراین یک ملت یا یک گروه می‌توانند رنج یا قصدی مشترک داشته باشند. حضور در هارا، حضور در قصد نتیجه هر کار و عمل، به قصد و نیت ما در موقع انجام آن برمی‌گردد. در مورد هر کاری، آنچه مهم است نیت واقعی ما است. خیلی اوقات در پس یک حرف یا عمل خواسته ای پنهانی وجود دارد. در ظاهر یک چیز گفته می شود یا کاری صورت می گیرد ولی پشت آن قصد و نیت دیگری قرار دارد. این امر شامل بسیاری از روابط و رفتاهای اجتماعی را شامل می شود. شخص چیزی را بیان می کند یا دست به رفتاری می زند که فقط برای همسویی ظاهری با محیط اطراف یا فرار از انتقادهای دیگران صورت می گیرد. اینکه چرا بسیاری از خواسته‌های ما نتیجه نمیدهند یا در روابط خود دچار مشکل هستیم، به همین قصدهای پنهانی برمی‌گردد. در این موارد، آنچه بیان میکنیم یا نشان میدهیم، بکلی با نیت ما متفاوت است. به عبارت دیگر بین قصد و عمل هماهنگی وجود ندارد. در تعالیم شرقی وقتی شخص یاد می گیرد در هارا حضور داشته باشد به نوعی در قصد واقعی خود حاضر است. در زندگی ما ناهماهنگی بین قصد و عمل نمود بیرونی پیدا می کند. این نمود بیرونی می‌تواند به شکل جر و بحث های بی ثمر باشد. وقتی دونفر باهم جر و بحث میکنند، بدانید که هردو خارج از چیزی هستند که در ظاهر نشان میدهند. بسیاری از ما در حرف یک چیزی می گوییم، دیگران چیز دیگری می فهمند و بعد هم برای خود برداشت دیگری میکنند همه این موارد به دلیل ناهماهنگی بین قصد واقعی و درونی و رفتاری است که از خود بروز می دهیم اگر به تمام موارد اختلاف، ناسازگاری ها و مشاجرات خود توجه کنیم مشاهده می کنیم در همه این موارد یک قصد پنهانی وجود داشته که ریشه تمام این مشکلات در آن نهفته است.در زبان ژاپنی Hara No AruHito به شخصی گفته می شود که در مرکز است. این شخص همیشه در تعادل، آرامش، بلندنظری و دارای قلبی گرم است. او بدون قضاوت‌های کورکورانه می‌داند چه چیزی درست است. او هرچیزی را همانطوری که هست میپذیرد. او برای هرچیزی که سر راهش ظاهر شود آماده است. او درختی است  که بدون تلاش میوه‌های رسیده و باروری میدهد.

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: هارا متافیزیکعلوم غریبهآرامش وحس خوب

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |
این قانون بیانگر آن است که هر گاه تصوری مورد پذیرش ضمیر ناخودآگاه قرار گرفته و در آن جذب شود ( فرد خود به خود به طرف تظاهرات واقعی آن تصور کشیده می شود ودرجریان تصور قوی تر و واضح تر بر تصور ضعیف تر تسلط پیدا می کند ) تصمیمات و رفتارهای عمده انسان تحت تاثیر این قانون شکل می گیرد . همواره تصور برتر است که انسان را به انجام رفتاری مطابق یا متناسب با خود می سازد. انسان نمی تواند همزمان به دو چیز مختلف بیندیشد و یا دو تصور متفاوت را در ذهن بپرورد و همینطور نمی تواند در آن واحد به دو طرز مختلف رفتار نماید بنابراین همیشه و در انجام هر کار و اخذ هر تصمیمی برای تصور قوی تر وجود دارد که فرد تحت تاثیر آن عمل می نماید.امیل کووه که او را پدر فن تلقین نامیده اند می گوید: ( اگر شما بتوانید شخص را که دچار وسوسه بیمار گون سرقت است به این فکر بیندازد که دیگر دست به سرقت نخواهد زد، او دیگر دست به سرقت نخواهد زد ) منظور کووه از بیان ( به فکر انداختن ) در اینجا ، ایجاد تصورات قوی وافکاری است که در فرد گرایشی به عملی واقعی شدن آنها بوجود آید. کووه در این رابطه با قانون اثر مسلط چهار اصل بیان می کند: 1- هرگاه اراده وتخیل در مبارزه باشند . تخیل پیروز خواهد شد وموضوع نهفته در آن عملی خواهد گردید. 2- در کشاکش بین اراده وتخیل ، نیروی تخیل به طور مستقیم متناسب است با مجذور اراده . 3- هرگاه اراده وتخیل در توافق باشند، به یکدیگر اضافه نمی شوند بلکه درهمدیگر ضرب می شوند. 4- تخیل قوی به صورت رفتار درمی آید . انسان هرگاه از لحاظ روانی آمادگی پذیرش یک تصور منفی یا مثبت را داسته باشد آن تصور به راحتی از بین نخواهد رفت ونقش آن خنثی هم نخواهد بود بلکه همواره در رفتارهای فرد تکثیر خواهد داشت حتی اگر تلاش نماید آن را فراموش کند باعث تداوم وتقویت بیشتر آن خواهد گردید. نقل یک داستان کهن می تواند در درک بهتر این مسئله یاری نماید. می گویند روزی فردی به یک طالع بین مشهور مراجعه کرد و با پرداخت بهای هنگفتی از او خواست طالع و بخت او را بگوید و به گونه ای قطعی و واضح وضع او را بیان نماید طالع بین به او گفت در طالع شما سعادت وثروتی عظیمی وجود دارد اما شرط تحقق همه اینها آن است که تا ده روز اصلا به جن فکر نکنید اگر توانستید تا ده روز به جن فکر نکنید به سعادت عظیم خواهید رسید وثروت هنگفت به ارث خواهید برد در غیر این صورت زندگی شما به روال سابق خواهد گذشت. مرد ازنزد او برخاست و از آن لحظه تا ده روز دیگر به چیزی نمی اندیشید جز جن ونیندیشیدن به جن. به این ترتیب تلاش ذهنی برای نفی وفراموشی یک تصور یا موضوع، غالباً نتیجه ای جز یادآوری آنم موضوع ندارد. قانون کوشش معکوس این قانون یکی دیگر از قوانین سه گانه امیل کووه است. این قانون به ریشه های تردید در انسان و مواغنع ذهنی بازدارنده در مخالف اراده اشاره دارد و چگونگی کار کرد این گونه موارد روانی را مورد بررسی قرار می دهد. این قانون میگوید اگر فکر کنیم که ( من می خواهم که فلان یا بهمان چیز واقعیت یا بد ) و در همان حال تخیل ما بگوید ( تو می خواهی ولی این کار صورت نخواهد گرفت ) نه فقط آن چه را که می خواهیم به دست نخواهیم آورد ، بلکه ضد آن تحقق خواهد یافت . امیل کووه در تفهیم این قانون بکلی از تمثیلهای پاسکال استفاده می کند. هر گاه یک تخته چوب به طول ده متر و عرض بیست و پنج سانتیمتر را روی زمین بگذاریم هر کسی قادر خواهد بود از این سر تا آن سر تخته را طی کند. اما اگر ویژگیهای تجربه را تغییر بدهیم و همین تخته چوب را در ارتفاع برجهای یک کلیسای  جامع بگذاریم به دشواری ممکن است شخصی قادر به طی مسافتی از تخته باشد. گووه معتقد است اگر ما شروع به حرکت بر روی این تخته کنیم هنوز دو گام پیش نرفته برخود خواهیم لرزید زیرا مرتبا ارتفاع بلند و ترسناک و سقوط از آنجا را به خود یادآوری می کند به این ترتیب سقوط خواهیم کرد. زیرا اراده برای گذر از تخته در برابر تردیدی که در مورد توانائی عبور داریم رنگ می بازد. مثال دیگر: هر گاه فردی  که از بی خوابی رنج می برد به هنگام خواب به خود بگوید: ( باز هم خوابم نخواهد برد ) هر قدر کوشش کند و اراده بخرج کند بیشتر به تلاطم و کش و قوس خواهد افتاد چنین فردی زمانی به خواب خواهد رفت که از تمنای به خواب رفتن دست بردارد زیرا تمنای خواب در این فرد با اعتماد او( باز هم خوابم نخواهد برد ) در تضاد و کشمکش است و براساس قانون قبلی ( اثر مسلط ) تصور و اعتقاد در این کشمکش پیروز می گردد. مثال دیگر: زمانی که کلمه ای ( نوک زبان ) فردی است و به یادش نمی آید هر قدر بیشتر تمنا کند و اراده نماید که آن را به یاد آورد احتمال به یاد آوردن آن کمتر می شود. فقط هنگامی که اراده وی در کار نباشد کشمکش پایان می پذیرد و ممکن است کلمه را به یاد آورد.در مقابل اراده و تمنا یک جمله تلقینی مانند( کلمه ناگهان به یادم خواهد آمد ) می تواند نقش مثبتی داشته باشد. تخیل از عمده ترین و کلی ترین مباحث مورد نظر و علاقه فلاسفه قدیم بوده است حکما و فلاسفه قدیم تخیل را در مقابل واقعیت و جهان عینی قرار داده اند و به دلیل غیر واقعی بودن تخیلات، مردم را از خیالپردازی بر حذر داشته اند. تخیلات را می توان به دو دسته متفاوت تقسیم بندی نمود تخیل فعال و تخیل منفعل در خیالپردازی فعال،فرد به خیالات بصری و کلامی خودش مسیر می دهد ودر این خیالپردازی فرد دستخوش خیالات نیست بلکه فعالانه به آنها جهت می دهد. این خیالپردازی معطوف به هدف است و به پیشرفت در رسیدن به هدف مورد نظر می انجامد. خیالپردازی نویسندگان، مخترعین و شعرا از این نوع است. روانشناسی تصویر ذهنی بر مبنای تخیل بصری فعال بنا نهاده شده است. تصاویر ذهنی اگر مدت زمان مناسبی در ذهن فرد تداوم داشته باشند بتدریج با نفوذ و تاثیر در عملکرد ها و رفتار های فرد، جزئی از شخصیت او می شوند این تصویر از خود و دیگران می تواند مثبت یا منفی باشد بنابراین انسان می تواند با انتخاب تصاویر و تصورات ذهنی ایده ال و مثبت و مرور ذهنی آنها به ایده الهای خود دست یابد. تخیل منفعل، حالتی است که در آن فرد دستخوش تخیلات بصری و غیر بصری می شود در این نوع از تخیل فرد  در برابر جریان و نوع تخیلات و موضوعات آنها نقش تعیین کننده ای ندارد اینگونه از تخیل معطوف به هیچ هدف حاضر نیستند و نتیجه ای هم دربر ندارند. این نوع از تخیل گاه منشاء شهود برای شاعران است. تخیلی که حکمای قدیم جوانان را از آن برحذر کرده اند تخیل منفعل است.دکتر( رنه لافورک ) می گوید: ناپلئون هنر جنگ را سالها در عالم تخیل تمرین می کرد. پیروزیهای او با این تمرینها بی ارتباط نبود اما بالاخره از شکست خود به هراس افتاد و ناخودآگاهانه سقوط خود را برنامه نویسی کرد. مطالعه دقیق آخرین بخش زندگی او نشان می دهد که مکانیسم فرمان خودکار مغز او عملا روی شکست میزان شده بود. پس باید خود را به طرزی مثبت خوشببخت ببینیم و این امکان را همچون امیدواری در نظر آوریم، تا واکنشهای مثبت ارگانیسم را برانگیزیم. بیمارانی که خود را شفا یافته می بینند،بیمارانی که مایلند بر مرض غلبه کنند زودتر شفا می یابند. ولی شفا یافتن سریع تر آنان به آن سبب نیست که می خواهند یا اراده می کنند که خود را شفا یافته می بینند.علت آن است که چون خود را شفا یافته می بینند به امیدواری و اراده لازم دست می یابند.

 

اراده چیست؟ توانایی ویژه ای که از عهده بعضی ها خارج است و برخی دیگر آن را تقدیس می کنند. سالیان دراز، چنین می پنداشتیم که اراده همان تلاش و همان کوشش فوق العاده ای است که در بعضی لحظه های دشوار آگاهانه از خود نشان می دهیم. تصور قالبی اراده دندانهای فشرده و عضلات منقبض در همان حال که مسحورم می کرد، از دسترسم به دور بود. سپس با خواندن زندگینامه مردان مشهور، با دیدن وشناختن آنان که به داشتن اراده ای آهنین شهرت داشتند، به این نکته پی بردیم که این نیرو، این انرژی را آنان نه از اراده، که از منشاء و خاستگاه اراده برمی کشیدند، یعنی از هدفی که دنبال می کردند. یک جامعه شناس پس از مطالعات گسترده درباره مکانیسمهای مغزی می نویسد: ( آدمی در دنیای واقعی فقط چیزهائی را کشف می کند که پیشاپیش آنها را در ذهن خود اختراع کرده، به تخیل درآورده است ) امواج آلفا امواج آلفا بوسیله ( هانس برگر ) روانپزشک آلمانی کشف گردید. دستگاه الکتروآنسفالو گرام ( موج نگار مغز ) چهار نوع منحنی از امواج مغزی ارائه می دهد که عبارتنداز: آلفا، بتا، دلتا و تتا. ریتم های دلتا کندترین امواج مغزی با تناوب از 1 تا 3 دور در ثانیه بوده و اغلب در خواب عمیق ظاهر می شوند. بنظر می رسد که ریتم های تتا که دارای تناوب 4 تا 7 دور در ثانیه می باشند به خلق و خو بستگی داشته باشد. ریتم های آلفا از 8 تا 12 دور در ثانیه، در اوقات تفکر، تامل آزاد رخ داده و در اثر تمرکز حواس و توجه قطع می شوند و بالاخره ریتم های بتا با تناوب 13 الی 22 دور در ثانیه، ظاهرا منحصر به نواحی جلوئی مغز، یعنی جائیکه فعالیتهای پیچیده فکری رخ می دهد می باشند. امواج آلفا با نوعی هوشیاری و خود آگاهی معطوف به درون ظاهر می شود در حالیکه امواج بتا با حالتی از هوشیاری و توجه و تمرکز معطوف به خارج ظاهر می شوند. تمرینات و اعمالی چون خیره شدن به نقطه ای موهوم، ایجاد خلا فکری، وارهیدگی و ریلاکس جسمانی، دوختن چشم به بالا و به نقطه حد وسط پیشانی و یا تکرار یک کلمه (مانترا) به افزایش امواج آلفا می انجامند. هنگامی که صدا یا هر محرک خارجی دیگر سر برسد در ثبت امواج مغزی ( الکتروآنسفالو گرافی ) وقفه ظاهر می شود. امواج آلفا ناگهان متوقف می شود و به جای آنها امواج بتا از مغز صادر می گردد (امواج بتا در توجه و هوشیاری معطوف به خارج ظاهر می شوند) سپس امواج آلفا دوباره و به آرامی ظاهر می شوند. بعضی از انواع ورد خوانیهای منظم، همه موجب افزایش آلفا می گردند. تمرینات خاص هوشیاری درونی مانند یوگا، ذن، قسمتهای از آئین های خاص در علوم خفیه، راههائی برای افزایش امواج آلفا هستند. بنابراین این امواج بافت ذهنی خاصی را تشکیل می دهند که پدیده های فوق عادی مغزی و ذهنی آدمی بر زمینه آن به ظهور می رسند. روانشناسی تصویر ذهنی در روانشناسی تصویر ذهنی، بر تصویر ذهنی فرد از خودش و تصویر ذهنی او از تصور دیگران در مورد خودش تاکید می شود. ماکسول مالتز جراح پلاستیک در کار با افرادی که دارای ضایعات پوستی در صورت بودند دریافت که با تغییر دادن تصویر بیرونی ظاهری هر شخص، درون اوهمتغییر پیدا می کند و شخصیت، رفتار و توانائیهای او به طرزی خارق العاده تغییر می یابد. عدم اعتماد به نفس و عقده ها در مدتی کمتر از سه هفته ناپدید می شوند و به جای آنها شخصیتی تازه و شکوفا سربرمی آورد. اما در بعضی موارد با دگرگون شدن تصویر بیرونی و ظاهری فرد و پس از عمل جراحی، هیچ تغییری دیده نمی شد. این مسئله بیانگر آن است که آنچه موجب تغییر و تحول باطنی و روانی می گردد تصویر ذهنی فرد از خودش است. در مواردی حتی از بین رفتن زخمها و خراشهای صورت موجب تغییر در تصویر ذهنی منی و ناخوشایند فرد از خودش نمی گردید. مالتز معتقد است هنگامی که تصویر خویشتن ما مناسب است و بافت اساسی آن را تجربه های موفقیت آمیز تشکیل می دهد رفتار ما نیز با خواستهای ما همخوانی خواهد داشت. هنگامی تصویر خویشتن ما جلوه ای نامناسب، حقیر، نالایق یا ناتوان از ما ارائه دهد رفتار ما نیز با همین تصویر انطباق خواهدداشت و رفتارها و عکس العملهائی در دیگران برخواهد انگیخت که کتناسب با تصویر ذهنی ما از خودمان باشد و به این ترتیب یک تصویر ذهنی از خویشتن تداوم می یابد. استنباط های متاثر استنباط ها و برداشتهای هر یک از ما درباره رفتارها و عملکردهای دیگران تحت تاثیر تصویر ذهنی ما از خودمان قرار دارد.هر کس براساس دیدگاههای خودش قسمتها و اجزای خاصی از رفتارهای دیگران را مورد توجه بیشتر قرار داده و آنها را برای خودش عمده و بزرگ جلوه می دهد. فردی که خود را شخص عاجز و وامانده ای تصور می کند رفتارها و اعمالی در دیگران برخواهد انگیخت که این تصویر را تجدید نمایند.کسی که تصویر فردی اخمو و گرفته را از خود دارد تحت تاثیر این تصویر خواهد بود و به گونه ای عمل خواهد کرد که گوئی تعهد سپرده است به آن وفادار بماند عکس العمل طبیعی دیگران در برابر چنین فردی، باعث خواهد شد تصویر ذهنی او تداوم یابد. انسانها براساس تصویر ذهنی که از خودشان دارند عکس العملها و رفتارهای دیگران را تحلیل می کنند زیرا انتظار دارند در کلام و رفتار دیگران اشاره و طعنه ای به خصوصیت خاص آنها وجود داشته باشد. ماکسول مالتز در کار خود به افرادی برخورد می کرد که علیرغم داشتن ضایعات پوستی عمده و شدید در صورت از آداب معاشرت اجتماعی قوی برخوردار بودند حس دوستی و عطو فت شدید در فرد مقابل می انگیختند و در کل برخوردی گیرا، قوی و جذاب داشتند و حضور انها به گونه ای بود که فرد یا افرادی که طرف برخورد او بودند ضایعه بزرگ صورت او را بکلی فراموش می کردند و یا آن را به هیچ می شمردند زیرا شخصیت و رفتار شخص بگونه ای نبود که زمینه ای برای توجه به ضایعه پوستی او فراهم آورد اساسا وقتی خود او آن را ندیده می گرفت دلیلی وجود نداشت که دیگران آن را مورد توجه قرار دهند. در مقابل این دسته از افراد که البته انگشت شمار بودند، مالتز به افراد زیادی برمی خورد که در مواجهه با دیگران تمام رفتار و شخصیتش تحت تصویر خراش و ضایعه جزئی صورتش قرار داشت. احساس شرم، خجالت، حقارت، دستپاچکی در حرکات، با حضور این افراد ظاهر می شدند تمامی این عوامل باعث می شدند فرد یا افراد حاضر فقط به ضایعه او توجه کنند و یا به شکل حماقت آمیز و بی نتیجه ای سعی کنند به عیب و نقص او نگاه یا اشاره ننمایند و یا به او دلداری دهند که در تمام این موارد نتیجه منفی و نا خوشایندی در فرد ظاهر می شود.به نظر ماکسول مالتز تمام قدرتهایی را که در حالت هیپنوتیزم در فرد ظاهر می شوند به دلیل سهولت تغییر بار در حالت هیپنوتیزم و پذیرفته نشدن تصویر ذهنی در مورد این گونه از توانائیهاست. تلقینهای اطرافیان ما، افکار و تصورات خود ما و اثرشان بر تخیلها، قدرتی همانند قدرت شخص هیپنوتیزم کننده دارند آنها می توانند ما را یاری دهند تا توانائییهای بالقوه خود را بکار بیندازیم یا محدودیتها یا موانعی تخیلی در برابر فعالیتهای ما به وجود آورند. هر داده اطلاعاتی که به مکانیزم فرمان خود مختار مغز تحویل داده شود موجب می گردد که این مکانیزم فرمانهائی در جهت تحقق آنها صادر نماید.اعتقادات و تصاویر ذهنی را به یاری تخیل محقق می سازیم. اثر پیگمالیون اثر پگیگمالیون پدیده روانی مشهوری است که اهمیت( تصویر از خویش ) را در امر آموزش و پرورش نشان می دهد. اثر پیگمالیون پدیده ای روانی مشهوری است که اهمیت این گونه باورها را به ویژه در زمینه آموزش و پرورش نشان می دهد تجربه زیر نمونه ای از اثر پیگمالیون در آموزش شاگردان یک کلاس معین را مورد آزمون هوش بهر قرار می دهند روانشناسی مسئول آزمون توجه معلم و والدین را به سوی شاگردی که تا آن زمان در گروه متوسطهای کلاس بوده است جلب می کند و او را شاگردی برجسته معرفی می کند که از نظر هوش بهر در سطح عالی قرار دارد حال آنکه در واقع چنین صحت ندارد و شاگرد مذکور از آزمون هوش در سطحی متوسط است. چند ماه بعد این شاگرد با بدست آوردن  نمره هایی بهتر بتدریج پیش می رود و سرانجام در راس کلاس قرار می گیرد. چه پیش آمده است؟ واکنشهای تشویق آمیز معلمان و اطرافیان شاگرد حس اعتماد نوینی در او دمیده است، تصویر تازه ای از خویشتن در او شکل گرفته است که رفتار اموزش و روانی او را تحت تاثیر قرار داده، نتایج عملی حاصل از این رفتار نیز به نوبه خود، اصالت تصویر ذهنی جدید را تائید کرده است. نمی توان از نظر بدور داشت که اعمال ساحرانه و جادوگرانه، بویژه زمانی که در جمع و حضور دیگران صورت گیرد تاثیری مشابه پدیده پیگمالیون برفرد جادوگر یا شخصی که به جادوگر مراجعه کرده است،برجای می گذارد.کلید شرطی کلید یا علامت شرط، نشانه ای است که بطور ذهنی با یک حالت یا یک کنش پیوند می یابد و باعث تداعی آن حالت یا وضعیت می گردد. بعنوان مثال یک اونیفورم تداعی گر ضوابط و مقرراتی است که برتن کنندگان آن رعایت می کنند و یا دیگران را وادار به رعایت می نمایند. علامت شرطی را برای ایجاد حالات روانی چون آرامش وحالات جسمی مانند وارهیدگی به کار گرفت. در آموزش ریلاکس وتمرینات خود هیپنوتیزم، شخص به یک علامت ورمز، شرطی می شود به گونه ای که با بکار گرفتن آن رمز در زمان اندک به حالت مطلوب می رسد. این علامت شرطی می تواند عدد، تصویر ذهنی ( تجسم یک منظره یا صحنه خاص ) ویا آهنگ وصدای ویژه باشد . کوتاه ترین راه عملی برای نشان دادن تاثیر رمز شرطی در حالت خلسه هیپنوتیک امکان پذیر است. در حالت هیپنوتیزم کلیدشرطی به سرعت پذیرفته می شود. بعنوان مثال، در آزمایشی به فرد خوابگرد ( فردی که در درجه سوم از هیپنوتیزم، معینی سومنامبول قرار دارد ) گفته می شود که پس از بازگشت به حالت عادی وقتی آقای ب روی صندلی می نشیند شما شدیدا احساس سرما می کنید یا شما به بیرون از اتاق می روید. وقتی فرد هیپنوتیزم شده به حالت عادی ( بیداری ) می رسد با بکارگیری کلید شرط ( نشستن آقای ب ) احساس سرما به وی هجوم می آورد و یا از اتاق خارج می شود. این پدیده را پست هیپنوتیزم می گویند ما از بحث در مورد شرطی سازی حیوانات و کارهای پاوولف خودداری می کنیم و به پدیده شرطی سازی در انسانها می پردازیم. آنچه که به طور کلی می توان در مورد کلید شرط گفت به قرار زیر است: ١- کلید شرطی می تواند تداعی گر احساسات خوشایند یا ناخوشایند، غم و اندوه یا شور و شعف، احساس پیروزی و عزت یا شکست و خفت و اعتماد به نفس یا شک و دودلی باشد. 2- قسمت عمده رفتارهای عادی و روزمره، رفتارهای شرطی شده و آماده هستند که با ظهور علامت شرط شکل می گیرند این علامت عمل یا عکس العملی است که پیامد مکرر ان همان رفتار خاص بوده است. 3- اشخاص که هر فرد با آنها در تعامل است می توانند متناسب با قدرت نفوذشان در آن فرد، او را در جهتی که می خواهند سوق دهند و در این راه کلیدها و رموزی را بکار می گیرند که موجب انگیزش هایی شناخته شده در فرد می شوند. 4- کلید شرطی اگر عمیق و قوی باشد به هنگام ظهور، استدلال و قدرت اراده در برابر آن سد و مانعی بوجود نخواهد آورد یعنی علیرغم اراده فرد جواب شناخته شده کلی شرط ظاهر می شود. 5- استدلال بعد از عمل: بعد از آنکه انسان در معرض کلید شرط قرار گرفته تحت تاثیر آن مباردت به عمل می کند.اگر عملش غیرمنطقی و بی دلیل بوده باشد دست به دلیل تراشی و استدلالهای تحریف شده و گاه مسخره می زند یعنی استدلال نیروی عقل در برابر کلید شرطی انعطاف نشان می دهد و عملا در خدمت آن قرار می گیرد به گونه ای که فرد استدلالات خود را کاملا معقول و عین حقیقت می داند. دارو  بعنوان کلید شرطی بدون شک قسمت عمده ای از تاثیرات روانی ناشی از دارو که موجب شناخته شدن داروهای بی خاصیت گردیده است مربوط به تاثیر دارو بعنوان کلید شرطی است.پی آمد طبیعی استعمال دارو در اعتقاد افراد جامعه بهبودی است. با این اعتقاد وقتی فردی دارویی استعمال می نماید آنچه که مرتبا به صورت پیوسته تداعی می شود حالت بهبودی قبل از مریض است.تاثیر ذهنی فرد عوض می شود و وی خود را فردی سالم و یا رو به بهبودی تصور می کند،عکس العملهای اجتماعی متناسب با این تصویر در دیگران برمی انگیزد و مکانیسم خودکار ذهن او در جهت بهبودی بکار می افتد. عمل جادئی بعنوان کلید شرط یک لوح یا نوشته ساحرانه می تواند به دلایلی نقش یک کلید شرط قوی را داشته باشد که مهمترین دلیل ( جادوگرانه ) بودن و اسرارآمیز بودن لوح یا نوشته است اعتقاد و تکیه عمیق و باطنی فرد به تاثیر یک لوح به همین دو دلیل مربوط می گردد.این اعتقاد و اطمینان همان کلید و رمز ذهنی است که فرد را در جهت رهایی از مشکلی که دارد سوق می دهد.فردی که به خاطر یک ناراحتی خاص و بیماری به نزد جادوگر می رود با اخذ نوشته ای از او یا نوشیدن نوشابه ای که از دست جادوگر می گیرد کلید ذهنی او برای بازگشت به حالت قبل از گرفتاری خاصش بکار می افتد و به طرف احساسات،روحیات و وضعیت خوشایند و مطلوب قبلیش حرکت می نماید .

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: قانون اثر مسلط ( امیل کووه )علوم غریبهمتافیزیک

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |
 برای اینکه بخواهیم جهانهای روحی را بشناسیم :

در مرحله نخست اشاره ای به حالت کوچکترین ذره اتم می نمائیم و پس از آن به بیان چگونگی جهانهای روحی می پردازیم.
در هر اتم به جز شبکه هایی از مسیر حرکت الکترون و پروتون و نوترون ها , ذرات دیگری هم وجود دارند ولی مابقی فضای اتم را خلا فراگرفته است . فاصله بین الکترون ها و پروتون های یک اتم به نسبت حجمشان برابر است با فاصله تقریبی میان زمین و ستارگان . از نظر ظاهری , داخل این شبکه های اتم را خلا پر کرده , ولی در اصل خلائی در آنجا وجود ندارد بلکه تمام آن فواصل از عناصر اثیری پر شده اند و در حقیقت این عنصر اثیری است که عقل آن باعث ادامه نیروی چرخش و گردش الکترون ها و پروتون ها و نوترون ها در هر ذره ای از عالم هستی می شوند . یعنی اگر کره زمین را نسبت به کائنات یک اتم بدانیم , عالم اثیری که همان عالم روحی است تمام فضای های خالی آن را در بر گرفته است. عالم روحی بطور کلی , خلقت جهانهای خاکی را در بر دارد و ارواح فراوانی در این عالم مانند ارواح نگهبان , مرشد , ارواح نگهبان , مرشد , ارواح ناظر و ارواح سرگردان و برزخی و غیره حضور دارند.برخی از ارواح که تازه از جسم خود جدا شده و تا مدت ها قادر به ترک آن نمی باشند و ارواح دیگر که بطور دائم در اطراف کره خاکی در حال رفت و آمد می باشند . گروهی از ارواح هستند که , همیشه در این جهان حضور دارند و با مردم خاکی زندگانی مشترکی دارند , ولی متاسفانه بشر از شناخت وجود آنان عاجز و غافل است . موجوداتی که در عوالم خاکی و روحی زندگانی می کنند , هر یک بر حسب ارتعاشات مواد موجود در آن جهان که متناسب با تکامل آنان می باشد ,قادر به درک حقایق عالم مخصوص به خود بوده و تنها از آن عالم آگاهی کامل دارند و از درک و شناخت عالم دیگر و یا بالاتر از خود عاجز هستند. چون برابر قوانین حیات هستی , زندگی نسل بشر در هر دو عالم (جسمانی و روحی ) عبارت از درک درجات مختلفی از ارتعاشاتی است که هر یک از عناصر , تنها توان دریافت اندازه معین و مشخصی از آن را دارا می باشند , زیرا رفتن به جهان های بالاتر , نیازمند پذیرفتن امواجی با دامنه های وسیع تر و سرعتی بیشتر است , ولی اگر ارواح بخواهند به عالم خاکی یا جهانهای فیزیکی گذشته خود برگردند , نیاز به استفاده از امواجی با دامنه ای ضعیف تر و سرعتی کمتر دارند تا بتوانند خود را به جهانهای مادی برسانند .انتخاب امواج پائین تر با فرکانس و سرعتی کمتر , در اختیار عقل ارواح می باشد . یعنی ارواح بنا به خواست خود و با استفاده از نیروی عقلی , تنها می توانند امواج پائین تری را در جهان های مادی انتخاب نمایند . چون انتخاب امواج بالاتر , مربوط به تکامل روحی و رشد عقلی آنان است.علم روحی جدید معتقد است , عنصر اثیری ای که در حیات روحی , کلیه خلاء های جهان را پر کرده و در تمام نقاط آن وجود دارد , باید تمام کائنات را در بر گرفته و آن را پوشانیده باشد. یعنی این عنصر اثیری , در سطح زمین و بالاتر از این سطح , تا ارتفاع نا محدودی قرار گرفته است و کلیه عناصری را که تشکیل دهنده حیات , در خلقت می باشند , احاطه کرده است . این مواد اثیری به دلیل دارا بودن ارتعاشات سریع , از حد علم و درک و فهم بشر خارج است . علم فیزیک تجربی می گوید , هر ماده دارای طول موج و ارتعاشات مربوط به خود می باشد و قوه بینایی بشر می تواند تنها طول موج هایی را که بین چهار تا هشت میکرون قرار دارند ببیند و یا با بینایی مادی بدن انسان , نمی توان موجهایی را که از رنگ بنفش بالاتر و از رنگ قرمز پائین تر هستند را درک کرد.مواردی در عالم وجود دارند که آنها هم برای بشر قابل لمس و درک و دیدن نیستند و مواد اثیری جهان آفرینش از همین دسته می باشند و با توجه به مطالب فوق , باید این حقیقت را باور داشت که تمام خلاء های موجود در کائنات , از ماده اثیری پر شده و جهان خاکی نیز در داخل این عالم اثیری قرار دارد . پس می توان گفت که عالم روحی در عالمی وجود دارد که بشر هم در آن عالم زندگی می کند. بهتر است بگوئیم , عالم ارواح هرگز از عالم مادی که بشر در آن حیات مادی خود را می گذراند , جدا نیست و تقریبا زندگانی مشترک و همزیستی دائم با ارواح دارد.کل جهان ارواح از هر سمت بر جهان , بر جهان خاکی ما تسلط دارد و آن را در بر می گیرد بدون آنکه هیچیک از افراد بشر بتواند امواج تولید شده و یا حرکت ارواح را به سادگی ببیند یا درک بکنند .
 

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: برای اینکه بخواهیم جهانهای روحی را بشناسیم جن هاارواحعلوم غریبهمتافیزیک

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

زمانی که فردی عصبی و افسرده است یا مشکل های روانی دیگری دارد، علائم معمولا برای هفته ها، ماه ها یا حتی سال ها یکنواخت باقی می ماند. با این حال افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است حملات عاطفی قوی را در عرض چند ساعت داشته باشند و بعد این حالت خاموش شود و دوباره بروز کند.  این اختلال روانی جدی است و به درمان نیاز دارد چون می تواند بر روابط، عملکرد شغلی و حتی زندگی شخصی فرد تاثیر بگذارد و آن را مختل کند، اما خیلی ها ممکن است درست ندانند که علائم و نشانه های این اختلال شخصیت کدام است. اگر این نشانه ها را نمی شناسید، شما را با آنها آشنا می کنیم. روابط  عاطفی ناپایدار یکی از علائم اصلی اختلال شخصیت مرزی این است که فرد روابط عاطفی فرار و ناپایدار حتی با خانواده و دوستان نزدیکش دارد. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به سرعت از احترام شدید و عشق فراوان به طرف مقابل تغییر موضع می دهند و نفرت و عصبانیت را جایگزین آن می کنند و دائم در این 2 حالت در نوسان هستند. هر جدایی یا تغییر در برنامه روزمره و قابل انتظار می تواند یک واکنش شدید و احساس طردشدگی در فرد دچار اختلال شخصیت مرزی ایجاد کند.عصبانیت بی مورد موقعیت هایی که به وضوح از کنترل فرد خارج یا واقعا بی اهمیت است می تواند خلق و خوی فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را زیر و رو کند. یکی از علائم رایج اختلال شخصیت مرزی خشم شدید نسبت به وضعیت خارج از کنترل است. برای مثال اگر والدین یا فرد نزدیک برای انجام کاری دور از خانه باشد فردی که دچار اختلال شخصیت مرزی است ممکن است از حس طردشدگی و انزوا دچار خشم و عصبانیت شود. ولخرجی و رفتارهای پرخطر صرف پول بی دقت و به مقدار زیاد یک رفتار مخاطره آمیز است که جزو ویژگی های فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی محسوب می شود، اما این تنها کاری نیست که فرد با اختلال شخصیت مرزی انجام می دهد. دیگر الگوهای مخرب دیده شده از این افراد داشتن روابط جنسی پرخطر، ولع غذاخوردن، شرط بندی و رانندگی خطرناک است. به نظر می رسد بروز این رفتارها به این دلیل است که فرد مبتلا تصویر ضعیفی از خود دارد. سوءمصرف مواد مشکل سوءمصرف مواد به الکل از جمله دیگر رفتارهای مخرب افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است. این مشکل در افراد مبتلا به شخصیت مرزی بسیار شایع است که برای فرار از شرایط به سمت مواد مخدر یا مصرف بیش از حد الکل تمایل پیدا کنند. همه این مسائل باید در روند درمان لحاظ شود تا بتوان به چنین شخصیتی برای کنترل بیماری اش کمک کرد.صدمه زدن به خود علائم اختلال شخصیت مرزی می تواند بسیار شدید باشد و افراد مبتلا به آن معمولا با تصویر بدن و اعتماد به نفسشان مساله دارند. برای افراد با اختلال شخصیت مرزی اصلا غیرمعمول نیست که به خودشان صدمه نزنند. رفتارهای مخرب می تواند شامل ایجاد آسیب فیزیکی مانند بریدن قسمتی از بدن با چاقو باشد. آنها حتی ممکن است افکار خودکشی داشته باشند یا اقدام به خودکشی کنند که این مساله به توجه فوری پزشکی نیاز دارد.احساس پوچی افراد با اختلال شخصیت مرزی وقتی فردی را که دوست دارند، برای یک روز یا حتی چند ساعت از آنها درو می شود، احساس انزوا و پوچی شدید و ناتوانی در مقابله با فقدان را تجربه می کنند. علائم اختلال شخصیت مرزی ممکن است شامل بی ارزشی ناشی از دور بودن یک دوست بدون توجه به دلیل آن باشد که می تواند حس پوچی و رهاشدگی را در فرد ایجاد کند.ترس از تنهایی ریشه عصبانیت فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی معمولا ترس شدید از تنهایی است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اغلب ترس و خشم زیادی از احساس رها شدن و تنهایی پیدا می کنند، چه این رهاشدگی واقعی باشد چه فرضی. ترس از تنها بودن مشکل های جدی ای در روابط این افراد ایجاد می کند.چطور علائم را پیدا کنید؟ علائم اختلال شخصیت مرزی باید درمان شود و به همین دلیل گزینه های درمان برای این نشانه ها وجود دارد. داروهای تثبیت کننده خلق و خود و داروهای ضدافسردگی می تواند به مدیریت علائم کمک کند. انواع مختلف مشاوره و روان درمانی با رویکرد جدید می تواند در کنترل این بیماری بسیار مفید باشد. گروه درمانی نیز می تواند افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را به تغییر رفتار با دیگر همسالان و افرادی که مشکل هایی مشابه خودشان دارند، تشویق کند.

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: اختلال شخصیتی ها چه نشانه هایی دارند؟علوم غریبهمتافیزیک

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |
 تکنیک های اساسی خلسه هیپنوتیزمی روش های مسمری

این اصطلاح را برای تمام روش هایی به کار می رود که در آنها از انواع پاس ها ((به حرکت آرام دست ها بر روی بدن سوژه که با تشریفات . ظارفت خاصی صورت می گیرد پاس دادن می گویند. این عمل در گذشته نوعی انتقال انرژی مغناطی حیوانی تلقی می گردید ,)) با یا بدون تماس استفاده می شود. این حرکات برای اولین بار توسط دکتر فرانتس آنتوان مسمر مورد استفاده قرار گرفت و این پزشک کاشف مضمون مغناطیس خیوانی یا مسمریسم به حساب می آید . برای استفاده از پایهای غیر تماسی , با کمی فاصله دستها بر روی سر سوژه قرار گرفته و در حالی که کف دستها و انگشتان باز شده و صحفاتی را تشکیل داده اند , به طرف پایین آمده و پس از گذر بر روی صورت و بدن سوژه , بدون تماس با این قسمت ها , به سمت پایین می آیند. این پاسها بایستی خیلی آهسته صورت بگیرند و همیشه از بالا به پایین از روی صورت و سینه سوژه عبور کنند و بندرت تا ناحیه لگن و یا حتی ساق پا {در بیمارانی که به پشت دراز کشیده اند} می رسند . این حرکات موزون و متین بارها تکرار می شوند و همراه با آنها در مورد خوابیدن تلقینات لازم به سوژه داده می شود. در بسیاری از موارد این پاسها زمانی به کار می روند که چشمان سوژه بسته شده باشند. پاس های تماسی معمولا فقط بر روی صورت انجام می گیرند. در این شرایط سر انگشتان هیپنوتیزور پس از حرکت از رستنگاه موهای سوژه به طرف پایین و تا ریشه بینی او حرکت می کنند. گاهی این حرکتها از سر شروع شده و از طریق استخوان های شقیقه به طرفین و پایین سر ادامه پیدا می کنند. استفاده از پاسهای تماسی مشکل تر بوده و نیاز به کسب تجربه دارند. کسانی که به تازگی با هیپنوتیزم آشنا شده اند , بهتر است از تلقینات لفظی و پاس های غیر تماسی استفاده کنند. متد دکتر لیبو: در این روش نوک انگشتان اشاره و میانی دست راست تقریبا در فاصله شصت سانتیمتری در مقابل چهره سوژه قرار می گیرند و همگام با ارائه تلقینات لفظی , بتدریج به چشمان سوژه نزدیک می شوند . زمانی که این انگشتان به چشمان سوژه برخورد پیدا کنند پلک های او به هم نزدیک شده و چشمان او بسته میشوند. معمولا چند فرمان (( بخواب )) کافی است تا او را تحت کنترل در آوریم. متد دکتر برنهایم : پروفسور برنهایم استاد دانشکده پزشکی نانسی و از لحاظ هیپنوتیزم شاگرد دکتر لیبو بود . هرچند برنهایم هم از دو انگشت نشانه و میانی دست راست خود برای هیپنوتیزم کردن سوژه ها استفاده می کرد , ولی این کار فقط به خاطر جلب توجه یا تمرکز بود . روش او عمدتا بر ارائه تلقینات لفظی تکیه داشت. متد دکتر برید : دکتر جیمز برید جراح بیماریهای جشم که واژه (( هیپنوتیزم )) را اختراع کرد , برای ثابت کردن نگاه سوژه , نور یک منبع نورانی قوی را از طیقه تیغه چاقوی جراحی یا اسکالپل بر روی چشمان سوژه منعکس می کرد. به نظر او ثابت شدن نگاه از اهمیت خارق العاده ای برخوردار بود , ولی با این وجود وی از تلقینات لفظی هم استفاده می کرد. متد شمع : در این روش از سوژه درخواست می شود که به شعله های لرزان یاز قصان شمع جشم بدوزد و در همین حال هیپنوتیزور به بیان تلقینات لفظی می پردازد . هرچند این تکنیک موثر است , ولی کاربرد آن مناسب و دلخواه نیست , زیرا پس از استفاده از این روش , سوژه در زمان بیدار شدن از خواب ممکن است احساس سردرد داشته باشد. متد پروفسور کوک: این روش که توسط پروفسور ویلیام کوک طراحی شده , یک تفاوت اساسی با متدهای قبلی دارد , زیرا در آن از سوژه در خواست می شود که خودش یک صفحه به نام هیپنودیسک را در مقابل چشمان خود نگه دارد. برای این منظور در پشت این صفحه دستگیره ای تعبیه شده که سوژه آن را در دست میگیرد. پس از گذشت چند دقیقه که در طی آنها چشمان سوژه بشدت خسته می شود , هیپنوتیزور مطابق آنچه که با آن آشنا شده اید , به بیان تلقینات لفظی می پردازد . متد دکتر لویی : دکتر لویی به طراحی و ارائه روشی برای هیپنوتیزم کردن پرداخته که به آن آیینه چرخان اطلاق می گردد و از آن به عنوان نقطه ای برای تمرکز استفاده میشود . برای ساختن این وسیله دو آیینه کوچک بر روی دو انتهای میله کوچک نصب شده و وسط این میله به انتهای یک میله دیگر متصل می گردد تا در مجموع شکلی شبیه به T را به وجود بیاورند . انتهای آزاد این وسیله به یک موتور کوچک وصل میشود و در جهت عقربه های ساعت , این دستگاه به حرکت در می آید. این عقیده در ساخت وسائل متعددی مورد استفاده قرار گرفته که با عنوان وسایل کمکی هیپنوتیزم به فروش می رسند. برخی از هیپنوتیزور ها این آیینه های کوچک را به روی لبه های مترونوم نصب کرده و همراه به نوسان یکنواخت نور , به صدای یکنواخت و دلنواز مترونوم هم دسترسی پیدا می کنند. در برخی از این وسایل در کنار مترونوم نورافشان یا آیینه چرخان یک دستگاه ضبت صوت هم تعبیه شده که متن کامل تلقینات لفظی در آن ضبط شده است . به این ترتیب برای مطب پزشکان , دندان پزشکان و ماماها وسیله ای به وجود آمده که ختی بدون حضور دائمی آنان بر بالین سوژه یا بیمار , می توانند بخوبی در مطب های شلوغ برای صرفه جویی در وقت از آنها استفاده کنند. ضریب موفقیت در زمان استفاده از نوار صوتی خیلی زیاد نیست , زیرا همان طور که می دانید , در پیدایش خلسه هیپنوتیزمی پرستیز و اعتبار هیپنوتیزود ارزش و لزوم فوق العاده ای دارد. متد دکتر ویلک : هر چند این روش به صورت های مختلف در نقاط مختلف جهان مورد استفاده قرار می گرفته و می گیرد , ولی این تکنیک به نام دکتر ادوارد ویلک نامیده شده است و می توان آن را ((متد مذهبی )) هم نامید . این روش بر روی افراد با ایمان با نتایج بسیار زیادی همراه است . برای استفاده از آن هم به یک نقطه تمرکز مانند شمع نیاز هست و هم به تلقینات لفظی هیپنوتیزور . تنها تفاوتی که در اینجا وجود دارد , آن است که هیپنوتیزور یک سیمای روحانی و پرهیزکارانه ای داشته باشد و در بیانات خود از جملاتی استفاده می کند که شباهت زیادی به عباراتی دارد که معمولا در ادعیه و اذکار مذهبی مورد استفاده قرار می گیردند.

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: خلسه هیپنوتیزمیخلسه هامتافیزیکتکنیک های اساسی خلسه هیپنوتیزمی

تاريخ : 6 / 8 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 1981 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب تریلر فیلم
  • وب ساح
  • وب احسان
  • وب باشگاه خبرنگاران